📖p35📖 (the last part)

27.4K 2.9K 2K
                                    

کاور از دونسنگ خوشگلم writter_in_purple
________________________________________

"ایده‌ی عوض کردن جاهاتون مال کدومتون بود؟"

جیمین نگاهش رو از میز جلو که جونگکوک روش نشسته بود و هر لحظه آماده فوران بود گرفت و به دوست پسرش داد.

"من..ولی در حق جونگکوک بی انصافی شد..یه درصد فک کن تهیونگ بزاره حواسش رو به درس جمع کنه"

یونگی خندید و خودش رو به جیمین نزدیک تر کرد.

"و چرا فکر میکنی من میذارم به جای اینکه حواست به من باشه به درس و این چیزا باشه؟"

جیمین تهدید وارانه انگشتش رو جلوی یونگی تکون داد و چشم‌هاش رو ریز کرد.

"اگه اینکارو بکنی بر‌میگردم سر جام"

یونگی دو طرف صورت جیمین رو بین انگشت‌هاش گرفت و با فشار دادنش، به لب های بیرون زدش نگاه کرد.

"دیگه راه برگشتی وجود نداره بیبی"

از فشار دست‌هاش کم کرد و سرش رو به جیمین نزدیک کرد طوری که دیگه فاصله ای بینشون نموند و لب‌هاشون روی هم قرار گرفت.

جیمین بعد از چند لحظه تسلیم شد و با لبخند لب هاش رو حرکت داد.

تهیونگ که به این صحنه زل زده بود به جونگکوک نگاه کرد و چشم‌هاش رو ریز کرد.

جونگکوک که معنی این نگاه تهیونگ رو نمی‌فهمید و عصبی هم بود شونه ای بالا انداخت. همون لحظه تهیونگ با خیزی بهش نزدیک شد و پسر کوچیک‌تر خودش رو به سرعت عقب کشید.

"حتی نمیذاری درست بهت نزدیک بشم..پارک جیمین مگه رفیق تو نیست؟"

"خ..خب..اون جلوی بقیه خجالت نمی‌کشه..من می‌کشم"

تهیونگ خودش رو جلوتر کشید و مماس با لب های جونگکوک زمزمه کرد:

"اینطوری کار خودتو وقتی کسی نیست سه برابر میکنی"

**

"جیمین هنوز نمیخوای بهم بگی چی با تهیونگ پچ پچ می‌کردین؟"

جیمین برای دوستش ابرو بالا انداخت و کیفش رو روی شونش درست کرد.

"اگه می‌خواستم بگم که همون موقع می‌گفتم"

"عوضی.."

"مرسی بابت تعریفت"

جونگکوک هوفی کرد که دستی روی شونش قرار گرفت و با برگشتنش تهیونگ رو دید.

پسر بزرگ تر سرش رو به گوش جونگکوک نزدیک کرد و گفت:

"قراره همراه من بیای"

جونگکوک خودش رو کمی به عقب کشید و قیافه التماسی به خودش گرفت. همینطوری پیش می‌رفت از کارش اخراج میشد.

Love At School ❢ VkookWo Geschichten leben. Entdecke jetzt