📖p22📖

24.4K 3.1K 1.7K
                                    

مسابقه ی دو هنوز شروع نشده بود و هر کدوم از تیما که شامل دونفر میشدن مشغول حرف زدن و اماده کردن خودشون بودن. اونایی هم ک تو بازی شرکت نمیکردن تماشاگر بودن و دوستاشون رو تشویق میکردن.

جیمین رد نگاه عصبی تهیونگ رو گرفت و به جونگکوک و ایون وو رسید که مشغول حرف زدن و خندیدن بودن.

"تهیونگ اونا فقط دارن حرف میزنن این چه قیافه ایه؟"

تهیونگ با همون نگاه عصبی برگشت سمت جیمین و دستشو به طرف اون دو نفر دراز کرد:

"ایون وو مطمئنا فقط حرف نمیزنه.."

جیمین خندید و دستشو روی شونه ی تهیونگ گذاشت:

"انقدر حساس نباش..اونا یه تیمن باید به هم روحیه بدن.."

تهیونگ هوفی کرد و دوباره به اون دونفر که حالا ایون وو مشغول دست کشیدن به مچ پای جونگکوک بود نگاه کرد. اخماش بیشتر تو هم رفت و خواست به سمتشون بره که یونگی شونشو گرفت و نگهش داشت:

"تهیونگ به خودت مسلط باش..این فقط یه بازیه.."

ایندفعه جین هم نزدیکشون شد چند بار به پشت تهیونگ زد:

"انقدر نگران نباش.."

تهیونگ هوفی کرد و دست به سینه سرجاش ایستاد. نمیفهمید این حالتای عصبی برای چیه، هر چند میدونست اما نمیخواست حتی تو فکرش هم بهش اعتراف کنه.

چند متر اون ور تر ایون وو دست از ماساژ مچ پای کوک برداشت و ایستاد. جونگکوک بهش لبخند زد و گفت:

"مرسی..حالا..راند اول من برم یا تو؟"

ایون وو دستی به پس گردن خودش کشید و بعد از یکم مکث گفت:

"میشه اول تو بری؟"

جونگکوک سرشو تکون داد..

"اره مشکلی نیست فقط دلیل خاصی داره؟"

ایون وو یکم این پا و اون پا کرد به سختی تو چشمای جونگکوک زل زد:

"اگه تو اول بری..یونا برای اینکه ببینه تونستی ببری یا نه راند دوم که من میدوئم رو میبینه..ولی اگ من اول برم منتظر میشه تا ببینه تو کی قراره حرکت کنی و به من توجه نمیکنه.."

جونگکوک ابروهاشو انداخت بالا و به زور خندش رو خورد..باورش نمیشد ایون وو انقدر عاشق باشه و فکرش بتونه تا اینجا بره.

ایون وو که قیافه ی داغون کوک رو دید هوفی کرد و دستاشو تو هوا تکون داد:

"بخند راحت باش.."

جونگکوک که انگار منتظر بود یه دفعه از خنده ترکید و چند بار به شونه ایون وو زد.

"وای ایون تو خیلی کیوتی پسر.."

ایون وو هم که خندش گرفته بود دست کوک رو کنار زد و به طرف دیگه ای نگاه کرد.

**

Love At School ❢ VkookWhere stories live. Discover now