جونگکوک همونطور که در حال غذا خوردن بود به اتفاقات اخیر فکر میکرد..از اون اتفاق نحس دوروز میگذشت..تو همین دوروز تهیونگ تونست با چند تا زنگ ساده کاری کنه که مادربزرگشو رو به المان بفرستن..
براش عجیب بود که یه ادم با ۱۷ سال سن چطور انقدر نفوذ داره؟
تهیونگ به قیافه تو فکر جونگکوک نگاهی انداخت و چاپستیکش رو چند بار آروم به بشقابش کوبید.
"به چی فکر میکنی؟؟"
جونگکوک سرش رو بالا آورد و به قیافه کنجکاو و در عین حال سرد تهیونگ نگاه کرد:
"به مادربزرگم فکر میکردم. خیلی نگرانم!"
تهیونگ پوزخندی زد و گفت:
"نباش..به جاش نگران خودت باش که از این به بعد از یه پاپی کوچولو هم باید مطیع تر باشی..سوپای زیادی انتظارتو میکشن.."
جونگکوک دندوناشو با حرص روی هم فشار داد دستاشو مشت کرد..الان دیگه مطمئن شده بود بیشتر از هر چیزی ازش متنفره..
هوسوک صداش رو صاف کرد و بعد از کوبیدن دستهاش به هم گفت:
"بچه ها..سهامم تو بورس ۱۰ برابر شده..برا همین میخوام ببرمتون رستوران و یه غذای عالی مهمونتون کنم.."
جیمین که جدیدا خیلی با هوسوک صمیمی شده بود لقمهی توی دهنش رو قورت داد گفت:
"هیونگ..فکر کنم قراره امشب کل پولی که سود کردی رو با غذا خوردن تموم کنم.."
جین پوزخندی زد و با مسخرگی به جیمین نگاه کرد.
"فکر میکنی میتونی با من رقابت کنی..؟"
همه داشتن با خوشحالی در موردش حرف میزدن اما توجه تهیونگ به قیافه ناراحت و ناراضی جونگکوک جلب شد. یه تای ابروهاش رو بالا انداخت، براش عجیب بود که چرا نباید خوشحال باشه؟!
به صندلیش تکیه داد به طرف هوسوک برگشت:
"برای چنین چیزی میخوای مارو ببری رستوران؟؟من که مخالفم.."
بعد هم به ریکشن جونگکوک نگاه کرد که با سرعت سرشو اورد بالا و به تهیونگ زل زد..راضی از کارش لبخند کوچیکی زد و یه تیکه سوشی دهنش گذاشت..
جونگکوک خوشحال بود که یه نفر دیگه هم مثل اون مخالفه. اونجور جاها فقط به درد پولدارا میخورد و نمیتونست خوش بگذرونه.
یونگی هم سرش رو تکون داد و با دستمال دور لبش رو تمیز کرد.
"به نظرم تهیونگ راست میگه. از وقتی مدرسه شروع شده هیچ جا نرفتیم. امتحانات هم که نزدیکه. بهتر نیست قبلش بریم بیرون و یه هوایی عوض کنیم؟"
نامجون بالاخره به حرف اومد:
"درسته. قبل امتحانات بهتره یه هوایی بخوریم تا بتونیم خوب درس بخونیم. و قرار هم نیست همه ی زحمتای امسال رو فقط من به دوش بکشم چون عضو جدید داریم!"
KAMU SEDANG MEMBACA
Love At School ❢ Vkook
Fiksi Penggemar《عشق در مدرسه》 -فکر کنم باید سگم بشی.. +سـ..سگ؟! #Vkook =♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡ -یادت رفته خودت خوردی به من و وقتمو گرفتی؟ +خب الان چیکار کنم؟ پول وقتتو بهت بدم؟ -نه! در ازاش باید وقت خودتو بهم بدی.. #Yoonmin ♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡=♡ جئون جونگگوک ان...