Part 7

1.3K 140 8
                                    


Couple: Boy X Girl

Part 7


جونگکوک با عصبانیت داخل اتاق اومد:" چه غلطی میکردی؟

جیهو ترسیده بود :" من...خب من..

جونگ کوک یقه شو گرفت:" تو داشتی چه غلطی میکردی؟

ترسیدمو سریع دستمو روی بازوی کوکی گذاشتم :" خواهش میکنم آروم باش..ولش کن،الان مامانت بفهمه بدبخت میشم...

با عصبانیت بهم خیره شد :" تو حرف نزن..

به جیسو اشاره کردم یه جوری هیولینو از خونه ببره حیاط..سریع از پله ها دوید...جیهوی بیچاره از ترس نمیدونست چی بگه :" اون..دوست دخترمه..منم...

با مشت کوکی روی تخت پرت شد روش خم شدو صورتشو فشار داد:" یه بار دیگه همچین حرفی بزن ببین چیکارت میکنم...

از دماغش خون میومد..با دست چپم از بازوی کوکی گرفتمو با عصبانیت گفتم: ولش کن...برو بیرون..

صاف وایستادو نگام کرد، نفس نفس میزد:" داشت تورو...توام اجازه دادی؟

_دوست پسرمه..میفهمی؟

کمی آروم شده بود،انگار تازه متوجه موقعیت شده بود..دستی به صورتش کشیدو از اتاق خارج شد..

بعد از رفتنش جیهو صاف نشست..با دستمالی خونی که از دماغش بیرون میومدو پاک کردم :" من واقعا متاسفم...خب پسره،احساس کرده قراره چه اتفاقی بیافته.. امیدوارم ببخشی..

لبخند غمگینی زد:" اشکال نداره.. تو خوبی؟

خندیدم:" تو این حالم به فکر منی؟

خندید :" ببخشید.. من نمیخواستم اذیتت کنم..

دستمالو دور انداختم:" میدونم.. ممنونم که اومدی..

بلند شد:" بهتره برم تا اتفاق بدتری نیافته..

نذاشت بلند شم از پیشونیم بوسیدو سریع از اتاق خارج شد

ناراحت بودم..دلم بحال جیهو سوخت..بیچاره نفهمید چجوری از خودش دفاع کنه.. اصلا چرا باید دوباره میومد اتاق؟ باید باهاش حرف بزنم... جیسو به اتاق اومد:" نترس، همه چی حله.. هیولین پیش باغبون بود..

نفس راحتی کشیدم :" اوه... جیهو رفت؟

_آره رفت...وای من معذرت میخوام، جونگ کوک خیلی بد رفتار کرد...

کنارم روی تخت نشست،بغلش کردم :" بابت همه چی ممنونم.. نیازی به عذرخواهی تو نیست..

ازهم جدا شدیم :" میشه کمکم کنی برم اتاقم؟

_آره حتما..بیا بریم...

با کمک جیسو به اتاقم رفتم.. از ظهر به بعد دیگه جونگ کوکو ندیدم..سرمو با سرچ تو اینترنت مشغول کردمو با جیهو حرف میزدم..

Indemnity | Complete Where stories live. Discover now