Part 22🔞

1.6K 104 4
                                    




Couple: Boy X Girl

Part 22

/ این قسمت صحنه هایی داره که برای هر سنی مناسب نیست/

جونگ کوک :

صبح با حس گرمای لباش روی سینم بیدار شدم..آروم چشمامو باز کردم.. با لبخندی نگام میکرد :" صبح بخیر..

سرشو گرفتم تا لباشو ببوسم:" صبح بخیر خوشگلم..

بوسه ی آرومی به لبام زدو به طرف گردنم رفت...لباشو آروم حرکت میداد..پایین تنشو روی تنم میکشید..سرشو بلند کردم تا نگاش کنم :" هی.. شیطونی نکن..

ریز خندید:" دوست دارم..

از لباش بوسیدم :" ولی دارم تحریک میشم..

بیخیال دستشو پایین تر برد:" خب میخوام بشی..

مچ دستشو گرفتم:" نکن سونمی.. باید برم بیمارستان کار دارم...

اهمیتی نداد..دستاشو روی برجستگیم گذاشتو حرکت داد..به ساعت نگاهی انداختم :" اااه...یواش..

خندید.. نگاش کردم :" دیرم شده باید برم.. ساعتو نگا..

اصلا اهمیتی نمیدادو به کارش ادامه میداد.. تحریک شده بودم.. نفس های عمیقی کشیدم:" سونم...ااااه...نکن..

سرشو بالا آوردو نزدیک لبام گفت: همین حالا..

محکم از لباش بوسیدم :" باید برم عمل دارم..

لباشو آویزون کرد :" بی خیال، یکی دیگه بجات عمل میکنه..

اخمی کردم:" خب نمیگن اول کاری بی نظمی هاش شروع شد؟

دستشو برداشتو روی سینه هام گذاشت:" نمیگن..معلوم نیست دفعه بعدی کی باهم باشیم کوکی...

دلم گرفت..حق با سونمی بود..منم دلم میخواست، مگه میتونستم مخالفت کنم...با یه حرکت به پشت خوابوندمشو مستقیم به پایین رفتم.. پایین تنشو تا میتونستم محکم لیس میزدمو میخوردم.. جیغ میکشیدو سرمو فشار میداد.. سرمو بلند کردمو نگاش کردم.. میخواستم کاری کنم دیگه با من شوخی نکنه.. قفسه سینه و شکمش با شدت بالا پایین میشد... سرمو بلند کرد..میدونستم ارضا شده ولی اهمیت ندادمو ادامه دادم... نفس نفس میزد :" وای.. اا..اااه...ک...ک..کووووک...ااااه..

خندم گرفته بود.. میخواستم التماسم کنه تا دست بکشم:" ب...بس..بسه..

سرمو بلند کردمو لبامو لیسیدم :" راضی شدی؟

اخم دلنشینی کرد:" تو.. ت..تو.. دیوونه ای..

خندیدمو از لباش بوسیدم :" خودت خواستی.. دیگه اینجوری تحریکم نکن...

Indemnity | Complete Where stories live. Discover now