Part 15

1.2K 106 11
                                    


Couple: Boy X Girl

Part 15


درو آروم باز کرد.. با دیدن مامان لای در لبامو با شرمندگی گاز گرفتم...لبخند مهربونی زد :" میخواستم بگم بیای شام..ولی مثل اینکه سرت شلوغه..

گونه هام از خجالت سرخ شد:" مامان..

آروم گفت: شامتو میکشم بعدا گرم کن..

درو بستو رفت..نفس راحتی کشیدم.. این یعنی از دستم عصبانی نیست؟ یا مراعات حال جونگ کوکو کرد؟ کمی خوشحال شدم..ولی از طرفی خیلی خجالت میکشیدم..

......................

کمرم خسته شده بودو پاهام خواب رفته بود...نزدیک سه ساعت خوابیده بود.. صورتشو به طرف من چرخوند.. یه دستمو روی شکمش گذاشتمو با دست دیگم موهاشو از صورتش کنار میدادم.. آروم آروم پلک زدو چشماشو باز کرد.. با دیدن صورت من اخم دلنشینی روی پیشونیش نشست.. لبخند مهربونی زدم:" ساعت خواب..

سریع از رو پاهام بلند شد...سرشو خاروندو نگام کرد :" تو از کی اینجایی؟

کمی فکر کردم:" اممم...الان دو ساعتو چهل دقیقس اینجام..

با تعجب نگام کرد :" وای من چقدر خوابیدم...

از تخت بلند شدو به سمت دستشویی رفت،پاهامو میمالیدم تا درست شه..هیچی حس نمیکردم.. با اومدن جونگ کوک دست از مالش پاهام برداشتم..با تعجب کنارم وایستادو دستشو سمتم دراز کرد :" پاشو بریم پایین...

_باشه.. تو برو من میام...

دستمو گرفت تا بکشه ولی نذاشتم:" آه.. جونگ کوک نمیتونم..

کنارم زانو زد:" چرا؟ جاییت درد میکنه؟ هنوز خوب نشدی؟

_نه نه... فقط..

دستشو روی پاهام گذاشت که بخاطر خواب رفتگی سوزن سوزن میشد:" اااه...دست نزن...

با تعجب نگام کرد که گفتم: پام..پام خواب رفته...

با دهن باز بهم خیره شد :"وااای من سه ساعت رو پات خوابیده بودم... توام هیچی نگفتی؟

لبخندی زدم :" الان درست میشه...

_تو دیوونه ای؟ خب بیدارم میکردی..چرا خودتو اذیت کردی؟

صورتشو بین دستام گرفتم:" من راضی بودم..پس نگران نباش

لبخند مهربونی زد :" عاشقتم..

سرمو گرفتو از لبام بوسید...دستمو دور گردنش انداختم، با برخورد سینش به پام آهی از گلوم درومد...سرشو عقب برد :" ببخشید...

پیشونیمو بهش چسبوندمو لبخندی زدم :" بهتری؟

_عالیم...

دوباره بوسید...

Indemnity | Complete Where stories live. Discover now