Part 17

1.1K 100 14
                                    


Couple: Boy X Girl

Part 17

نمیدونستم ساعت چنده...به نامجون لیوانمو نشون دادم :" پ..پرش..

حتی نمیتونستم کامل حرف بزنم.. نامجون با عصبانیت لیوانو از دستم قاپید :" بسه دیگه.. داری قش میکنی.. کافیه.. پاشو برو خونه.. بزار یه تاکسی بگیرم..

پوزخندی زدم :" خونه؟.. کدوم خونه؟

_مسخره کردی منو.. واقعا حالت خوب نیستا..

خندیدم.. پشت سر هم میخندیدم..نامجون نگران حالم بود..کنارم وایستاد:" کوکی.. رفیق، حالت خوب نیست، گوشیتو بده زنگ بزنم بیان دنبالت..

با خنده دستمو روی شونش گذاشتم :"چی؟ بیان دنبالم؟

دستم از شونش افتاد..از جام بلند شدم.. کم مونده بود زمین بیافتم که سریع بغلم کرد :" بیا بریم اتاق من..نمیذارم با این حالت بری..

اینقدر بی حال و ناتوان بودم که نای مخالفت نداشتم..منو به اتاقش بردو روی تخت خوابوند..پاهامو تو شکمم جمع کردم..هنوز بالا سرم بود:" چرا با خودت اینکارو میکنی؟

سرم درد میکرد.. حالت تهوع شدیدی داشتم،خنده هام به گریه تبدیل شده بود.. نامجون چراغو خاموش کردو رفت..

.............................

_از کی اینجاست؟

_بیشتر از یه ساعته که آوردمش اتاق..

_مرسی زنگ زدی.. میبرمش خونه خودمون..

_با اینجا موندنش مشکلی ندارم.. فقط خواستم خبر داشته باشی..

_میدونم ولی ببرمش بهتره..

دستی زیر گردنم قرار گرفت.. هنوز بی حال بودم،نمیتونستم چشمامو باز کنم..سر معدم از خوردن مشروب زیاد میسوخت..

_کمک کن بلندش کنم..

چشمام بسته بود ولی صداشونو میشنیدم..دستمو جلو بردم تا دورشون کنم:" ن..نمی.. خوا..

_کوکی.. چشماتو باز کن..حالت خوبه؟

بزور چشمامو باز کردمو گفتم: من جایی.. نمیرم..

جیمین: بیا بریم خونه من..اینجا خوب نیست بمونی..

نامجون: یااا.. مگه اینجا چشه؟

جیمین خندید :" منظورم اون نبود..

دستمو دور گردنش انداختو گفت: میتونی راه بری؟ چرا نذاشتی بغلت کنم..

مستی کامل از سرم نپریده بود:" می..تونم..

با کمک جیمین تو ماشینش نشستم..سرمو به شیشه سرد ماشین تکیه دادم.. کمی از وجود داغ کردمو خنک میکرد..صدای جیمین میومد.. باهام حرف میزد ولی اونقدر داغون بودم که متوجه حرفاش نبودم...

Indemnity | Complete Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin