با شنيدن صداي پا كمي سرعتش رو اروم تر كرد و خودش و بكهيون رو پشت بوته علف ها كشيد نشست و به دنبال خودش بكهيون رو نشوند...
تمام حواسش به اطراف بود و فقط گرفتن دست بكهيون بهش نشون ميداد كنارشه تاريك بودن اطراف بهش اين اجازه رو نميداد بتونه اطرافش رو خوب ببينه و راه فراري پيدا كنه:بايد با معاونم تماس بگيرم تا بتونم راه خروج رو پيدا كنم اون بهتر از من اين ساختمون رو ميشناسه ولي گوشيم همراهم نيست. ميتونم از گوشي تو استفاده كنم؟
با سكوت بكهيون به جاي جوابش به طرفش چرخيد درسته فضا تاريك بود اما نميتونست مانع ديدن لرزيدن بكهيون در حالي كه چشم هاشو بسته و به شدت پلك هاشو فشار ميده بشه
دستي كه اسلحه توش بود رو روي شونه هاي بكهيون گذاشت:هي حالت خوبه؟؟
بكهيون توانايي پاسخ دادن نداشت سرش رو به ارومي به بالا و پايين تكون داد خيلي تمرين كرده بود.... خيلي مشاوره رفته بود.... اما در نهايت باز هم شكست خورده بود.دستش رو سمت جيب كتش برد تا گوشيش رو به چانيول بده اما با نزديك شدن صداي پاي دو نفر دستش ساق دست چانيول رو كه روي شونش بود چنگ زد.
چانيول با حس نزديك شدن اون صداهاي پا بلد شد و از پشت بوته بيرون اومد اسلحش روبه سمت دو نفري كه به سرعت و با دو به طرفشون ميومدن گرفت ميدونست توي اين تاريكي خوب نميتونن ببيننش و اين يك فرصت طلايي بود با نزديك تر شدن اون ها تونست چهره ي اشنايي رو تشخيص بده كمي بيشتر دقت كرد درست بود اون كيونگسو بود
سعي كرد ولوم صداش پايين باشه هر چند با صداي بلند تير اندازي چيزي شنيده نميشد اما احتياط كردن واجب بود:هي كيونگسو.
كيونگسو با حس اينكه يه نفر صداش زد قدم هاشو اهسته تر كرد و دست كاي رو هم كشيد.
چانيول با ايستادن اون دو نفر دوباره صداش زد:كيونگسو بيا اينجا.
كيونگسو به طرف صدا چرخيد وبا ريز كردن چشم هاش سعي كرد فرد سياهي كه براش دستش رو تكون ميدادتشخيص بده.
_اون پارك چانيول نيست؟؟
با حرف كاي به طرفش برگشت:ميتوني ببينيش؟؟چانيوله؟؟
_اره فكر كنم خودش باشه..
كيونگسو معطل نكرد دست كاي رو ول كرد و به اون طرف دويد حالا اطمينان پيدا كرده بود بكهيون هم اونجاستبا نزديك شدن ميتونست جثه بي پناه پشت بوته رو تشخيص بده بدون توجه به چانيول به طرف بكهيون رفت و جلوش زانو زد بلافاصله دست هاش رو دور شونه هاش حلقه كرد:چيزي نيست بكي..من اينجام..باشه؟؟
دست هاش رو به كمر و پشت بكهيون ميكشيد:نفس عميق بكش عزيزم...
بكهيون با احساس عطر تن فرد مورد اعتمادي انقباض ماهيچه هاش رو كمتر كرد و دست هاش بلافاصله دور كمر كيونگسو حلقه شد و سرش رو توي سينش مخفي كرد:هيونگ...
![](https://img.wattpad.com/cover/221296856-288-k196640.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
* First wave : season 1 *
Fiksi Penggemar🔖📌دو كيونگسو و بيون بكهيون دو عضو جوان انجمن قاچاق انسان ومواد مخدر و البته به شدت مخالف با قوانين و فعاليت هاي انجمن ، ❌ تلاش دارن تا با همكاري با شركت هاي رقيب رييس انجمن رو از پا در بيارن، 📈براي اين كار مجبور به امضاي قرارداد هايي ميشن كه ش...