دست بكهيون رو دنبال خودش كشيد و بعد از وارد شدن به ساختمون به طرف اتاق رفت ،بعد از اين كه بكهيون رو مجبور كرد روي تخت بشينه درو بست و خودش كنارش جا گرفت:بايد راجب يه موضوعي باهات حرف بزنم بكهيون.
_اتفاقي افتاده؟؟
+يادته هميشه وقتي ازم ميپرسيدي چي تو سرته بهت ميگفتم به وقتش بهت ميگم؟؟الان وقتشه،ميخوام همه چيزو بدوني.
_ميشنوم...
+اون شب توي سئول كه بار من لو رفت،من از قبل ميدونستم.
چشم هاي بكهيون درشت شد:چيو ميدونستي؟؟
_بزار حرفام كامل تموم شه بكهيون بعد به همه ي سوالات جواب ميدم.
بلند شد و لپ تاپش رو اورد و وارد ايميل هاش شد:شب قبلش يه ايميل دريافت كردم....
با نشون دادن تك تك ايميل ها كل ماجرا رو براي بكهيون توضيح داد و ميتونست واكنش هاي مختلف رو توي بكهيون ببينه،غم..ترس...دلخوري.
از ايميلش بيرون اومد و لپ تاپ رو كنار گذاشت :الانم وضعيت اينيه كه ميبيني.
چهره ي بكهيون پر از حس سردرگمي و گيجي بود:اينا كين كيونگسو؟؟چجوري تونستي بهشون اعتماد كني؟؟اونا ازت خواستن از جونت مايه بزاري،اين اصلا عاقلانه نيست.
كيونگسو سرش رو بين دست هاش گرفت:چاره اي نداشتم بكهيون،قرار نبود همه چيز بهم بريزه...قرار نبود اوريشين بميره،قرار نبود پاي كاي بياد وسط،ما هدفمون رييس كيم بود،من نميدونستم پسر داره،قرار نبود عاشق پسرش بشم.با زدن اين حرف حتي بكهيون هم لرزيد چه برسه به خودش.
_تو كاي رو دوست داري؟؟
بدون نگاه كردن به چهره ي بكهيون سرش رو بالا و پايين كرد.
_اما الان اونا بهت گفتن از كاي به جاي رييس كيم استفاده اين يعني....
كيونگسو چشم هاشو محكم تر روي هم فشار داد:اره يعني...
_چه بلايي قراره سرش بياد؟؟
كيونگسو هق زد اصلا نفهميد كي بغض كرده تمام تنش اتيش شده بود:من نميدونم...
صداي ايميل جفتشون رو از جا پروند كيونگسو با ترديد دوباره لپ تاپ رو روي پاش گذاشت و ايميل رو باز كرد(وقتشه،همه چيز امادست،به بكهيون بگو حواسش رو بيشتر جمع كنه،تو هم برو سراغ نقشه.)
با عصبانيت لپ تاپ رو بست و روي تخت پرتش كرد و صورتش رو پوشوند:چيكار كنم بكهيون،توروخدا بهم بگو چيكار كنم.
بكهيون دستش رو اروم دور شونه كيونگسو حلقه كرد:بيا بيخيال همه چي بشيم كيونگسو،فرار ميكنيم و ميريم جاي كسي كه دستشون بهمون نرسه.
كيونگسو صورتش رو از حصار دست هاش ازاد كرد وبا چشم هاي اشكي به بكهيون نگاه كرد:نميشه بكهيون،اوريشين مرده،رييس كيم به خونمون تشنس،انجمن دنبال اتو ازمون ميگرده تا تير بارونمون كنه،
YOU ARE READING
* First wave : season 1 *
Fanfiction🔖📌دو كيونگسو و بيون بكهيون دو عضو جوان انجمن قاچاق انسان ومواد مخدر و البته به شدت مخالف با قوانين و فعاليت هاي انجمن ، ❌ تلاش دارن تا با همكاري با شركت هاي رقيب رييس انجمن رو از پا در بيارن، 📈براي اين كار مجبور به امضاي قرارداد هايي ميشن كه ش...