(لطفا قبل از خوندن این پارت یه نگاه دیگه به مقدمه بندازید! ادیتش کردم و یه سری نکات گفتم که لازمه بدونید)
-۶ ژوئن ۲۰۲۰-
نامه شماره[01]:
بازجوی جدیدم دیروز حرفهای عجیبی میزد. میگفت که تو چشمانت را به روی این دنیای بیرحم برای همیشه بستهای! پس حتما حالا درحال تجربهی جهنم دیگری هستی.
امشب پچ پچهای ریز و درشتی از موشهای دیوار شنیدهام. گویی جیمز تصمیم دارد چشمان من را هم به روی دنیا ببندد. البته که جهنم دومی که من باید امتحان کنم، با جهنم دومِ تو تفاوتهایی دارد.
شاید این اولین و آخرین نامهای باشد که میتوانم برایت بنویسم.
حواست باشد در زندانِ برزخ، هم سلولیِ آن مردِ مریض که نام پدرم را یدک میکشد، نشوی! فکر میکنم فرشتگان عذاب بسیار دلفریبتر از او باشند. سعی کن یکی از آن فرشتگان را اغفال کنی. شاید توانستی فرزند زیباتری را به جهنم تقدیم کنی. بسیار زیباتر از من...یورا سرش رو بالا اورد و نامهی کهنهی توی دستش رو جلو چشمای چانیول گرفت.
-ولی این نه تاریخ داره نه مقصد. اصلا منظورش از این حرفا چیه؟ تو که اون شب به حرف جیمز گوش نکردی! کردی؟ تو بهش آسیب زدی؟
چانیول با تاسف نگاهشو به پارکت چوبی خونهاش انداخت و برگهی نامه رو از دست خواهرش گرفت.
-مقصد نداره چون هیچوقت ارسال نشد. تاریخ نداره ولی واضحه دقیقا مال همون شبه، قبل از اینکه چشم سالمش رو هم از دست بده...
قبل از اینکه بتونه کلمهی دیگهای ادا کنه پاچهی شلوارش توسط جسم ناشناختهای کشیده شد و نگاهش رو جلب کرد.
با دیدن موجود ریز جثهی پشمالوی کنار پاهاش، لبخند کمجونی زد.
-پیگو! گشنته؟ عمه یورا بهت غذا نداده؟
یورا با تخسی دستاشو جلوی سینهاش قفل کرد و روشو برگردوند.
-اون هنوز به من عادت نکرده. تمام روز تو جای خودش قایم میشه و حاضر نیست بیرون بیاد. چطور یه حیوون گوشتخوار میتونه اینقدر خجالتی باشه؟
لبخند چانیول کمی پهنتر شد. کمرش رو سمت جلو متمایل کرد و دستشو پایین برد و بدن کوچیک حیوون خونگیشو رو نوازش کرد.
-با اینکه این موضوع خیلی ربطی به چیزی که میخورن نداره، ولی اون گوشتخوار نیست. فقط شبیه اوناست..
با انگشت روی دم بلند و پهن پیگو، خط کشید. بعد به آرومی دستش رو زیر شکمش برد و موجود آروم پایین پاهاش رو به آغوش کشید و ادامه داد:
-اون یه نژاد خاص از *هاروگ هاست. نژاد اون فقط توی جزیره "جاسریک" پیدا میشه. نژاد اونم مثل بقیه هاروگهاست فقط مشام تیزتری داره و باهوشتره. و البته رنگ چشماش فرق داره. یکی آبیه یکی خاکستری. رئیس زندان اونا رو جمعآوری میکرد و به ارتش میفروخت.
YOU ARE READING
Alef ♡ الـــ🌪ـــف [ Season1 ]
Action-اسمت چیه #تازه_وارد ؟🔪Ꮺ -پارک چانیول🔥 ᭄᭝ -خیلی خب پارک چانیول...اگه میخوای تو این زندان #زنده بمونی باید عضو گروه ما بشی. ما برای اعضا آزمون ورودی داریم🗒 یه #روانی تو سلول چهار هست اسمش بیون #بکهیون ئه⛓ یه چشمش کوره🥀...اگه امشب با چنگالت🍴موقع...