«part 9»

3.6K 466 34
                                    

"teahyung"

از وقتی که اون عکسو برای کوک فرستادم بدجور ازم عصبانیه ...
خب ..خودش این نقشه رو شروع کرد و منم ادامش دادم ..
پوزخندی زدم و حواسم رو به کارم دادم
همینطور که مشغول انجام دادن کارای شرکت بودم در با صدای بدی باز شد و ..بعد هم بسته شد ..
کی بود؟؟
به نظرتون .کسه دیگه ای هم به جز کوک ..میتونه در اتاق منو اینطوری باز کنه ؟؟
البته که نه ..‌‌
سرم رو بالا اوردم و با چهره ی تو هم رفته کیوت کوکی مواجه شدمم ..
+چه خبرا کوک ..
"خبرا که فعلا دست شماس جناب کیم .."
+باز چته ..
"ینی تو واقعا بوسیدیش ؟؟؟؟؟؟؟"
+نه نازش کردم .. خب بوسیدمش دیگهه
"ته ..اینطوری نمیشع ..من یه فکری دارم .."
+چی تو سرته ؟؟

.......

"jimin"

خب ... ساعت یازده و نیم ظهره و من حسابی گرسنه ام .. خواستم برم و یه چیزی برای خودم بخرم که یادم اومد جلسه داریم
با کمال بدبختی دوباره نشستم روی صندلی و هوفی کشیدم ..
~ هی بچه ..گرسنه ای مگه نه ؟؟؟

- یااااا هوپی هیونگ من بچه نیستممم

~هستی من دارم بهت میگم ..

- هووف ..

~غر نزن پاشو برو تا جلسه شروع میشه منم اومدم ...

- اوکی

به طبقه مورد نظر رفتم و وارد اتاق مخصوص جلسه های کاریه اقای کیم شدم ..
اوه ..گفتم اقای کیم ؟؟ لعنت ..با اینکه اون چیزی یادش نیست ولی من بازم نمیتونم تو چشاش نگاه کنم ..
با صدای جونگ کوک به خودم اومدم ... پس ..پس رییس کو ؟؟

"خب اقایون ..امروز ما اینجا دور هم جمع شدیم تا برای بهتر شدن وضعیت شرکت تصمیماتی بگیریم .. و اینکه تا چند دقیقه دیگه اقای کیم هم تشریف میارن .."

داشتم فکر میکردم که یهو در باز شد و کیم وارد شد ..
اهم .. خب باید بگم که اون واقعا جذابه و ...هات ...و گاهی اوقات ..کیوت

+ سلام ..بابت تاخیر عذر میخوام ..
و بعد به همه ی کارمندا یه نگاه انداخت و نشست روی صندلی کنار جونگ کوک ..

....

بعد از کلی بحث کردن راجب شرکت ..اقای کیم همه رو مرخص کرد
پا شدم که همراه هوسوک هیونگ برم پایین ولی یهو ...

"جیمیناا .."

اون کوک بود که منو صدا زد ...
هوپی هیونگ اومد کنار گوشم یواش زمزمه کرد ..
~ بعدا میبینمت بچه .. خوش بگذره
خندید و رفت ..
برگشتم پیش جونگ کوک و گفتم ..
-اوههه ..سلاام
"سلام جیمیین"

*the condition of love*Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang