part 11

4.1K 461 34
                                    

"Jimin"

چشامو باز کردم و خودم رو روی کاناپه وسط هال دیدم ...
وااااو ..اینجا خیلی قشنگهه
محو زیبایی های اون ویلا شده بودم که با صدای جونگ کوک از خیره شدن به وسایل خونه دست برداشتم
+هییییی جیمینا به نظرت چطوره ؟

-این خیلی خوبههه
جونگ کوک از لحن کیوت جیمین خندش گرفت و با دستش موهای جیمینو به هم ریخت

.....

"Jungkook"

نگاه کجی به در خروجی انداخت که تهیونگ چند ثانیه پیش کوبیده بودش به هم و فقط با گفتن جمله ی "یه کاری واسم پیش اومده" زده بود بیرون.
مشکل اون لعنتی چی بود؟
چشماشو چرخوند و تکیه آرنج هاشو از اوپن آشپزخونه گرفت.
+میخوام واسه خودم قهوه درست کنم، یه لیوان میخوای؟
رو به هال داد زد و با نشنیدن جوابی از سمت جیمین خم شد تا نگاهی بندازه
+جیم؟
جیمین با بی حواسی "ها" یی زیر لب زمزمه کرد در حالی که نگاهش رو از تلویزیون که یه فیلم عاشقانه ی مزخرف پخش میکرد نگرفته بود
+میگم قهوه...اه هیچی.

توقع داشت حالا که تهیونگ رفته اون جوجه ی کیوت یکم بیشتر بهش توجه کنه اما جیمین اصلا انگار متوجه اتفاقاتی که میفتاد نبود.
ولی خب کی رو میخواست گول بزنه این حالت گیج جیمین کاری میکرد بخواد بره تا جون داره بچلونتش.
البته که کارای بهتر از چلوندن هم وجود داشت، اونم وقتی بالاخره تنها شده بودن
لبخند شیطانی ای روی لباس نقش بست
برای فکرای توی مغزش ابرو بالا انداخت و از آشپزخونه رفت بیرون.
+من هنوزم نمیفهمم کجای این فیلما واست جذابه
توجه جیمین بالاخره به جونگکوکی که کنارش روی مبل نشست جلب شد
÷امممم...خب جذابه دیگه...این چیه؟
به کاپ های تو دست جونگکوک سرک کشید و چشماش و لباش هلالی شدن
÷چرا واسه خودت قهوه ولی واسه من آب پرتقال؟
+از کجا میدونی؟ شاید من قهوه رو واسه تو آورده بودم
جونگکوک با لبخندی که سعی در کنترل کردنش داشت گفت و لیوان آب میوه رو دست جیمین داد تا با دست آزاد شده ش موهاش رو به هم بریزه.
÷عااایش
کله شو کشید عقب و چپ نگاه جونگکوک کرد
÷نکن دیگه، سه ساعت درستشون کردم
+اینا که مثل همیشه ان، کجاشو درست کردی؟
÷یااااا
با حرص گفت و یه قلپ از آب میوه ش خورد
+وقتی عصبانی میشی لپ هات صورتی میشن
جیمین دوباره چپ چپ نگاهش کرد و نامحسوس سرش رو به سمت یقه ی لباسش خم کرد
+ولی اونطوری نمیتونی بپوشونیشون ها
ریز خندید که با قیافه عصبانی جیمین مواجه شد
+خب چیههه؟ دارم میگم که بدونی از بیرون چطوری به نظر میای
÷ولی خیلی وقت پیش یه چیزی اختراع شد به نام آینههه

جونگکوک یکم از قهوه ش سر کشید و کاپش رو همون جا روی میز ول کرد.
+میدونی چرا به جای قهوه واست آب میوه آوردم؟
حواس جیمین از فیلم عزیزش پرت شد چون اون جئون فاکینگ جونگکوک داشت خیلی نامحسوس روش خیمه میزد..؟
÷چ-چرا؟
از خودش توقع نداشت ولی بدون مقاومت تسلیم شد و به حالت خوابیده در اومد
+چون جوجه های کوچولو که چیزای تلخ نمیخورن...
با لحن آرومی گفت و عمیق نگاهش کرد
÷چه ربطی داره...
جفتشون میدونستن ربطی نداره ولی جونگکوک میخواست همون جا و همون لحظه جیمین رو مال خودش کنه و هیچ اهمیت کوفتی دیگه ای به چیزی نمیداد
نمیخواست زیاد تند پیش بره ولی خم شد و بوسه ی کوچیکی کنار لباش زد
+نمیدونم.
خیلی وقت بود که انتظار اون لحظه رو می کشید و حالا که بالاخره داشت پسر کیوت زیرش رو تصاحب کنه بی طاقت تر از هر وقتی توی عمرش بود.
جیمین وول کلافه ای خورد و جونگکوک مسخ شده رو به خودش آورد
تا لب باز کرد که اعتراض کنه کوک لباش رو درگیر یه بوسه ی عجله ای و پر سر و صدا کرد و بهش فرصت حرف زدن نداد.
تک تک اون اتفاقات واسش مثل یه آرزوی دست نیافتنی بودن که داشتن واقعی میشدن
دستاش آروم زیر تیشرت جیمین خزید و زبونش رو برای کسب اجازه ی ورود به دهنش، به دندونای چفت شده ش فشار داد
جیمین با باز کردن دهنش اجازه رو صادر کرد و برخورد زبون جونگکوک به زبون خودش آهش رو در آورد.
دستاش نقطه به نقطه ی بدن ظریفش رو لمس میکردن و زبونش تک تک گوشه های دهن کوچیکش رو مزه میکرد
اون بهشت بود...قطعا بود
گاز آهسته ای از لب پایینش گرفت و گوشه های تی شرتش رو چسبید
یه دفعه ی دیگه واسه اطمینان از رضایتش به چشماش چشم دوخت و جیمین با پلک طولانی و لبخند کوچیکی که زد مطمئنش کرد.
+میخوای بریم تو اتاق؟ اگه راحت نیستی...
جیمین ریز خندید درحالی که هنوز سعی در کنترل کردن نفس هاش داشت
÷چرا انقدر طولش میدی؟
واقعا هم داشت طولش میداد
هوا به طرز غیر قابل تحملی گرم شده بود و برآمدگی توی شلوارش که هرلحظه بزرگ تر میشد هم اصلا کمکی به حال خرابش نمیکرد
تو یه حرکت سریع جیمین رو روی دستاش بلند کرد و به طرف اتاق راه افتاد.
÷یااا
اعتراضش بیشتر شبیه ناله بود، دستاش رو از بغل دور گردن کوک حلقه کرد و پاهاشو بی قرار تکون داد
+میخوام اذیت نشی جوجه کوچولو
با پاش در اتاق رو هل داد و نگاه گذرایی به تخت خواب مرتب انداخت
حواسش به چتری های بامزه ی پسر تو بغلش که بخاطر عرق به پیشونیش چسبیده بود پرت بود
+خیلی خوشگلی
زمزمه وار گفت و جیمین رو روی تخت گذاشت
پسر کوچیکتر لعنتی زیر لب فرستاد و کمرش رو از تخت فاصله داد تا لباسش رو در بیاره
هنوز جای دست های گرم جونگکوک روی پهلو هاش بود
باورش نمی‌شود داره اولین بارشو با جئون جونگ کوک یکی از رئسای شرکتی که توش کار میکنه انجام بده
فکر میکرد بهتر باشه اونا یکم آروم تر برن جلو نه اونطوری که جونگکوک هول هولکی مشغول در آوردن هرچی تنش داشت بود و اونم در حالی که در تلاش بود نگاهش رو از عضله های جذاب مرد رو به روش بگیره برای در آوردن شلوارک گشادش معذب و دودل باشه
+درش بیار
جونگکوک بعد از اینکه خیلی تند شلوار و لباس زیرش رو کنار پیرهن مشکیش روی زمین پرت کرد گفت و با زانو روی تخت اومد
+ن-نه وایسا
دستاش رو روی بدنش به هم قفل کرد ولی طولی نکشید که دوباره با فشار کم دست های جونگکوک به حالت خوابیده در اومد و باقی لباس هاش زودتر از چیزی که فکرش رو میکرد پیش لباسای کوک افتاده بود.
+خودتو نپوشون تو خوشگلی عزیزم
بوسه ای به نوک دماغش زد و دستاش رو از روی بدنش جدا کرد
جیمین لباش رو گاز گرفت و جونگکوک اینبار یه بوسه ی کوچیک مهمون ترقوه های برجسته ش کرد.
+اهه
آهسته نالید و کمرش رو روی تخت جا به جا کرد
بوسه های بعدی به ترتیب روی نیپل های سفت شده ش نشستن و هنوز ناله ی حاصل از اون یکی کامل از دهنش بیرون نیومده یکی از دستای جونگکوک بین پاهاش رفت و عضو نیمه سختش رو توی دست گرفت
÷اهههه جونگ کوک..
کمرش رو قوس داد و جونگکوک آخرین بوسه ش رو زیر شکمش کاشت و عضوش رو تند تر پمپ کرد
÷اه بسه...اهههه
کوک عضوش رو ول کرد و پاهاش رو توی شکمش هل داد
فکر میکرد به قدر کافی صبر کرده بودن...دیگه نمیتونست وقت برای لوب آوردن تلف کنه
خم شد و ورودی کوچیک و صورتی جیمین رو بوسید
ناله های پسر واقعا براش گوش نواز ترین ملودی ای بود که توی عمرش شنیده بود
زبونش رو با احتیاط داخل هل داد و سوراخ نبض دار جیمین به خوبی ازش استقبال کرد
÷اه نکن.. کوک بسههههه
+نمیخوام دردت بگیره فسقلی
برای یه لحظه سرش رو کشید عقب و دوباره مشغول بوسیدن و لیسیدن ورودی خیس جیمین شد
میتونست پریکامی که از سر عضو خودش چکه میکرد رو حس کنه
داشت دیوونه میشد و این اصلا خوب نبود
چون لعنت اون نمیخواست بار اول جیمین رو بترسونه
ولی درد پایین تنه ش هر لحظه بدتر میشد
عقب کشید و جیمین ناله ی بی تاب دیگه ای کرد
فکر نمیکرد دیگه نیازی به استفاده از انگشت هاش باشه هرچند از تنگی بی اندازه ی اون بچه در هر حال قرار نبود چیزی کم بشه
سر عضو راست شده ش رو روی ورودی جیمین تنظیم کرد و لباش رو بین لبای خودش کشید
آروم آروم به طرف جلو حرکت کرد و صدا های پر درد پسر زیرش وسط بوسه قلبش رو خراش داد
عضوش رو تا ته و یهویی وارد کرد تا جیمین کمتر درد بکشه و با گاز گرفتن لباش ناله ش رو تو دهن خودش خفه کرد.
÷اخخخ...
+اگه میخوای میتونم صبر کنم
رو لباش لب زد و جیمین سرشو به چپ و راست تکون داد
÷لطفا ح-حرکت کن
دقیقا منتظر همین دو کلمه بود
قبول داشت که اولین ضربه ش یکم بیرحمانه بود ولی واقعا صبرش رو از دست داده بود
جیمین تقریبا فریاد زد و لباش برای بار هزارم اسیر لبای تشنه ی جونگکوک شد
هیچ ایده ای نداشت جونگکوک چطوری تونسته توی دومین ضربه ی لعنتیش پروستاتش رو پیدا کنه ولی از حجم لذت ناگهانی و برقی که از تنش رد شد میشد حدس زد ضربه ش به نقطه ی حساسش خورده
پلکاش رو روی هم فشار داد و ستاره ها رو پشتشون دید
ناله های مردونه و عمیق جونگکوک وضعش رو بدتر میکرد
سرش رو به بالش فشار داد و آه بلندی کشید
÷اه...آههههه همونجااااا
هرچند اصلا لازم نبود بگه
یکی از دستای کوک هنوز با نیپل هاش بازی میکرد
ضربه هایی که داخلش میخوردن سریع تر و با شدت تر شدن و احساس پیچش زیر دلش رو بیشتر کردن
÷اههه تندتر..اااااییییییی
آخرین ضربه ای که منجر به کام شدن جفتشون شد واقعا یه چیزی فرای بقیه شون بود
جونگکوک با ملایمت و درحالی که نفس نفس میزد ازش خارج شد و بی حال کنارش افتاد
+خیلی خوب بود
لبخند خجالت زده ای تحویل داد و بلافاصله تو بغل جونگکوک فرو رفت
+کیووووت
÷درد میکنه
با تخسی گفت و مشت آرومی به سینه ی عضله ای جونگکوک زد
+آخیش...آب گرم دردت رو ساکت میکنه...بزار برات وان رو پر کنم

÷اصلا چرا منو ورداشتی آوردی تو اتاقی که حمومش وان نداره؟
با خستگی نق زد و جونگکوک خندید
+غرغرو...خودم میبرمت اصلا... چند دقیقه صبر کن تا آماده ش کنم
ملافه ی نازک رو روی بدن لختش مرتب کرد و بعد از پوشیدن لباسای خودش از اتاق رفت بیرون.
بعد از رفتن کوک به سقف زل زد و نفسش رو بیرون فرستاد
توی ذهنش تمام کارایی که جونگ کوک باهاش کرده بود رو مرور می‌کرد و هر از گاهی یه لبخند خجالت زده روی لباش مینشست

تا اینکه صدای در ورودی رو شنید....

.....

خب خب خب...
من بالاخره بعد از هفت قرن اومدم😐💔
با یه پارت طولانی و عالیییی
که اسماتش کاره خودم نیست مسلما #.#
SadMelodyLikeYou
کار سارا جونه که عالی نوشتتشششش
به بوک هاش سر بزنید عالین #.#
برید حال کنین با این پارت 😂
ووت و کامنت یادتون نره هااا

*the condition of love*Where stories live. Discover now