*سومین ... بک کجاست ؟*
* از موقعی که اومد خودشو شوت کرد توی اتاق . دوباره دعواتون شده ؟ یا کراشش ردش کرده ؟ یا یه چیزی توی این مایه ها *
لوهان سری از سرزبونی دختر کوچیک تکون داد و راهی اتاق بکهیون شد .
* بک ؟؟ خوبی ؟میشه بیام تو ؟*
وقتی دید بکهیون جواب نداد خودش درو باز کرد .
* داری چه غلتی میکنی ؟*
خطاب به بکهیونی که برعکس خوابیده بود رو تخت و داشت با گوشیش بازی میکرد گفت .
*گفتم که . استراحت .*
لوهان با تعجب پلک زد .
*بک منو خر فرض کردی ؟ میدونم که یه چیزی فهمیدی . پس بهم بگو . خودتم خوب میدونی که اول و اخرش یهو فوران میکنی و بهم میگی .*
بک نشست و با لبایی اویزون غرغر کرد .
* .یه چیزایی فهمیدم . ولی یه سری اطلاعات میخوام . به سوهو هیونگ بگو هرچی راجع به کیم جیونگ توی سازمان هست برام بفرسته .*
*کیم جیونگ ؟ کی هست ؟*
بک چیزی نگفت .
اون بهتر از هرکس دیگه ای میدونست که اون ازمایش های لعنتی توی خاطراتش میتونن چه بلایی سر ادم بیارن .
*توی خاطراتم که اسمشو شنیدم .*
*یادت اومده .؟؟میدونی چه اتفاقی افتاده بوده ؟؟*
*نه فقط همین و یادم اومده .*
با لبخند معضبی گفت .
* باشه بهش میگم اینارو بفرسته .*
بعد از اینکه لوهان رفت خودشو روی تخت ولو کرد ." چرا از نشانت استفاده نمیکنی ؟"
این سوال توی مغزش پیچیده شد .
یکی دوبار توی بچگیش ، وقتی که هالمونی بهش اموزش میداد سعی کرده بود از نشانش استفاده کنه .
ولی نتیجه ی جالبی نداشت .
ازمایش هایی که چیووک روشون انجام میداد ، مثل یه جور تغییر سطح بود .
تا اونجایی که یادشه ، بهش میگفتن که خیلیا زیر همین ازمایش ها جون دادن .
تنها کسایی که جون سالم به در برده بودن خود بک و هانیل بودن .
هانیل تبدیل شده بود به یه ماشین ادم کشی .
قدرت نشانش خیلی مرگبار نبود در حالت عادی .
ولی با ازمایش های چیووک تبدیل شده بود به یکی وز مرگبار ترین سلاح نشانخوار ها .
ولی نشان بک یه برتری داشت .
صنبل نور خیلی کمیاب بود .
جز یکی از قدرتمند ترینا بود . قدرت معمولیش حتی برای یه بچه ی ده ساله اندازه ی قدرتی بود که هانیل با ازمایش های انجام شده داشت .
کسی که نشان نور رو داشت میتونست برای حرف مقابل بدترین کابوسش رو بسازه .
یا میتونست که طرف مقابلش رو برای مدتی فلج کنه .
ولی با ازمایش های چیووک میتونست که قدرتش از حالت عادی هم مرگبار تر بشه .
یه بار توی دوازده سالگیش تصمیم گرفت که از پنج درصد قدرتش استفاده کنه ولی با همون پنج درصد هم پیر ترین درخت توی جنگل رو سوزند .
برای بار دوم توی چهارده سالگیش یه بار دیگه از قدرتش استفاده کرد .
هالمونی بهش گفته بود که با تمرین های تنفسی قدرتش رو کنترل کنه . ولی بازم نتونست .
بعد از اون هالمونی بهش گفت که قدرتش ممکنه خطرناک باشه یا حتی مرگبار به خاطر همین خود بک باید همیشه قدرتش رو تحت نظر داشته باشه .
پس تصمیم گرفت تا وقتی از خودش مطمئن نشده از قدرتش استفاده نکنه .
با پیامی که به گوشیش ارسال شد رشته ی افکارش پاره شد .
پیام از سوهو هیونگ بود .
"بک چیزی که خواستی رو پیدا کردم .
اسم کاملش کیم جیونگه .
توی سازمان خودمون جاسوس بود .
برای دوسال پشت سر هم توی سازمان نشانخوار ها جاسوسی میکرد .
حدود پنجاه تا از نشانخوار هارو تنهایی کشته .
بعد از دوسال ، به خاطر یه حادثه ، مثل اینکه یه نفر رو از اونجا فراری داده خود چیووک کارش رو با سم تموم میکنه .
درباره ی خانواده هم چیز زیادی نیست .
هیچ چیزی مربوط به مادر و پدرش پیدا نکردم .
ولی یه خواهر کوچیکتر داشته به اسم کیم مینیونگ . خواهرش یه پسر هم داشته .
ولی خواهرش هم توی اتش سوزی ۱۶ سال پیش فوت کرده .
بازم اگه چیزی پیدا کردم میفرستم برات."چرا زودتر نفهمیده بود ؟
جیونگ داییش بود ...
تمام اون دوماه .
تمام اون وقت هایی که باهاش میگزروند از جلوی چشمش رد شد .
کلافه دستی لای موهاش کشید .
اینا یعنی چی .
اون چیووک لعنتی .
*خودم میکشمش .*
توی همین فکر ها بود که گوشیش زنگ خورد .
* بله جونگین ؟*
* بک ... بکهیون بدو بیا سازمان . بهمون حمله شده ...*================================
اینم پارت جدید .
ببخشید اگه کم بود .
خداوکیلی قدرمو بدونین دیگه چقدر مهربونم دکتا پارت براتون گذاشتم 😂😂
پارت بعدی سر ۳ ووت .
ESTÁS LEYENDO
♣️The Sign♣️
Fanficthe sign کامل های اصلی : چانبک ، هونهان کاپل های فرعی : کریسهو ، کایسو نویسنده : endless ژانر : اسمات ، کمدی ، ماورائی ، جنایی "چی میشه اگه دوسم داشته باشی ؟" "بهت عادت میکنم ، خیلی زیاد . و خدا هم ازم میگیرتت . میگن اگه کسی ر دوست داشته باشی خدا...