-سه...دو...یک...حرکت...
صدای به هم خوردنِ صفحه ی اسلیت تو اتاق سفید و خلوت شنیده شد.
-خودتو معرفی کن!
پسر با نگاهی مبهم روی تنها صندلیِ چوبیِ اتاق،روبه روی دوربین نشسته بود.بی هدف مابینِ پوچیِ اتاق چشم گردوند و به نظر میرسید برای اولین بار همچین جایی قدم گذاشته!-اسمت رو بگو!
با تردید رو صندلی جا به جا شد!-کات!!!
مرد نفسی عمیق کشید و با سر انگشت پیشونیش رو ماساژ داد.بی حوصله لنزِ دوربین رو تنظیم کرد.احتمالاً بار ها با این واکنش مواجه شده بود که موقعیتِ فعلی براش جالب نبود.-هِی...حواست کجاست؟مگه برای حرف زدن اینجا نیومدی؟
پسر با عجله سر تکون داد.چشم های درشت و خوش حالتی داشت که در حالِ حاضر برق میزد و اون نگاهِ جنگ زده مشغولِ به بازی گرفتنِ احساساتِ هر بیننده ای بود.
صدا بردار کش و قوسی به بازو های خشک شده ش داد و دوباره میکروفون رو بالا گرفت تا از کادر خارج بشه...لباسِ چهارخونه و بنفش رنگی که به تن داشت سفیدیِ بی انتهای اتاق رو خجالت زده کرده بود.
صدای به هم خوردنِ اسلیت برای سومین بار شنیده شد.-خودتو معرفی کن...
+ک...کیم...جونگین!
-چند سالته؟
+بیست و شش...
-چند وقته اینجایی؟
+یک سال...دو سا...زمانِ زیادیِ!
-یادت میاد چرا اینجایی؟
+من...
-چرا اینجایی جونگین؟
+ن...نمیدونم!
YOU ARE READING
[COMPLETED]•⊱ BEFORE U GO ⊰• (SeKai chanbaek)
General Fiction⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Before U Go | قبل از اینکه بری... کاپل: سکای، چانبک (فرعی) ایونهه (فرعی) ژانر: رئال،رمنس،درام نویسنده: LA7 "همیشه فکر میکردم چیزی بینِ اون لبخند ها کمه... اونقدر خوب نقش بازی میکردی که فقط منی که تمام و کمال...