Can you be a bit kind? میتونی یکم مهربون باشی؟ Zhan top, Angst, Romance "صدای بلندی توی فضا پیچید و قبل از اینکه به خودش بیاد و بفهمه چی شده، دیگه اون مقابلش نبود... لبهاش رو روی هم فشرد و سعی کرد به جوشش اشک هاش که میخواستن از چشم هاش فرار کرده و روی صورتش جاری بشن توجهی نکنه... همونطور که نگاه مات و مبهوتش رو به مقابلش داده بود آهسته زمزمه کرد: +چرا....چرا نمیتونی یکم مهربون باشی..." "کامل شده"