PART ⓶⓹ {Club coach}

785 110 18
                                    

{مربیه باشگاه}
__________

{ قبل خوندن ووت بدین کیوتا💜}

{_ نه...نهههههه....لطفا... باهام باهام کاری نداشته باششششینننن!
+هیششش هییییش پسر کوچولو. ما که کاریت ندارییم!
مرد بعد از زدن حرفش به رفیقش نگاه کرد و جفتشون سر تکون دادن.

اونها درست وسط جمعیت بودن!
مردی که این حرف رو به زبون اورده بود موهای یخی‌ای داشت و روی سن بار ایستاده بود و مرد کنارش موهای مشکی رنگی داشت و کمی عقب تر ازش پسرک بیچاره رو گیر انداخته بودن.

مرد مو مشکی سریع از غفلت پسرک استفاده کرد و به پشت سر تهیونگ ضربه‌ی محکمی زد که برای هر پسر یازده ساله ای دردناک بود!
تهیونگ ناله دردمندی کرد و روی زانوهاش نشست و دستش رو تا جایی که ممکن بود و می رسید سعی کرد به محل دردناک گردنش برسونه.

مو مشکی دهن تهیونگ رو از پشت گرفت و پسرک بیچاره رو، روی زانو نشوند و پوزخند صدادار وحشت ناکی زد که صداش مثل زنزله ی هشت ریشتری توی مغز و بدن پسر کوچکتر بود.

مرد مو یخی درست وسط باشگاه ی زیرزمینی روی سن دنس ایستاده بودو جلوی اونهمه ادم با تهیونگ همچین کار تحقیرانه‌ای کرده بود.
اون مرد باعث شده بود تهیونگ حس مزخزف حقیر بودن و ضعف رو توی خودش و وجودش ببینه.

اونجا باشگاه معروفی بود.

قسمت های تمرین تک تیر انداز و مسلسل.
بار ، دنس ، قمار ، مواد ، برده ، سکس و....
همشون توی این باشگاه به ظاهر ساده جا شده بودن.
اون مرد واقعا مدیر این باشگاه رو تحسین میکرد .
شایدم از قبل الگوی خودش قرارش بوده بود؟

حتی الانم که یه پسر خوشگل باکره رو توی بار اون پیدا کرده کاملا ازش ممنون و سپاس گزار بود.

مرد پوفی کشید و فکرای مسخره شو فراموش کرد.
الان کار مهم تری داشت که باید انجام میداد.

جلوی اون همه ادم که شاید چهل نفری میشدن جلو رفت مو های پسر یازده ساله رو توی مشتش گرفت و سرش رو بالا اورد.

صدای "اووووو" ای از جمعیت زن و مرد بلند شد و باعث پررنگ تر شدن پوزخند مو یخی میشد.

اون سادیسم نداشت ولی از تحقیر دیگران مخصوصا پسرایی تخصی مثل این بچه لذت میبرد.

بد نبود اونو ادبش کنه؟

"لیس بزن!"

دوباره صدای جمعیت فضا رو پر کرد ، بعضی ها داشتن از اون سه نفر فیلم میگرفتن بعضیا میخواستن تهیونگو یه شب امتحان کنن و حالا این چشم های درشت شده تهیونگ بود که دیدنی بود.

مو یخی که حرکتی از پسرک ندید به رفیقش اشاره کرد که دور شه.
مو مشکی هم پوزخندشو حفظ کرد و به طرف بارمن رفت و بعد سفارش یه شات کریستال مشغول تماشای اونها شد.

تمام افراد حاضر چشمشون به اونها بود.
مویخی به سر تهیونگ فشار اورد و محکم روی جلوی شلوارش دقیقا روی دیکش کوبوند.

بعد اهی از لذت کشید .
سریع و با عجله دکمه و زیپ شلوارش رو با دست دیگش باز کرد.

"زووووود باش هرزه!!!"

مرد فریاد زد و تهیونگ ترسیده چشماشو بست و زبونشو روی دیک مرد از روی باکسر کشید.
اون هرزه نبود!
درسته اون هرزه نبود!

مزه شور و بوی عرق بینیشو پر کرد و عوق خالی ای زد.

مرد که از قبل بیشتر عصبانی شده بود دوباره سر تهیونگ رو روی دیکش کوبوند و تهیونگ اینبار به ناچار خواست دوباره کار قبلیشو انجام بده که فرشته ی نجاتش از راه رسید!.

"اینجا چه خبره؟"

مربی باشگاه !
درسته اقای وو دو هوان!

(همتون میشناسینش دیه😂
کاور پارته.
بازیگر سریال خون ، سگ وحشی ، زیبای درون ، اغواگر بزرگ ، پادشاه ابدی....
همون جذابه با اون سگ تو چشاااش😂)

_وو دوهان شی! (woo do hwan)
+داشتی چه غلطی میکردی مردک!؟
مرد مو یخی که از اولین برخوردش با الگوش راضی نبود اهی از سر حرص کشید و موهای پسرک رو ول کرد.

شاید از اون روز به بعد دیگه کیم تهیونگ پا به اون قسمت از کلاب زیرزمینی نزاشته بود که....}

+داشتی به چی فکر میکردی؟

_بله سوکجین شی؟

+آهه بهت گفتم هیونگ صدام کن کیم تهیونگ!
نگفتی به چی فکر میکردی که اینقدر تو هپروت بودی؟

تهیونگ اهی کشید و چشم هاشو بخاطر تابش مستقیم نور خورشید ریز کرد.

هنوز توی همون مکان بود .
زیر همون درخت!
فقط نمیدونست چند ساعت یا دقیقه گذشته که جهت نور افتاب تغییر پیدا کرده و ظهر شده بود!؟

_به خاطراتم فکر میکردم.

نگاهش رو به جین داد.

_خاطرات بچگیم...
بعد تلخندی زد ..بچگی؟ نه اصلا! دوباره پوزخندی زد و از جاش بلند شد.

+دیرمون شده راه بیافت.
تهیونگ سری تکون داد و پشت سر سوکجین به ساختمان بهداری برگشت ...

__________________
{💜های 💜}
{💜ببخشید دیر شد چند روز 💜}
{💜بچه ها به اون یکی فیکمم سر بزنین💜}
{💜کامنتی چیزی بود بگین 💜}
{💜خیلی دوستون دارررم💜}
{💜شرط ووت برای پارت بعد 50 تاست💜}
💜{50}💜

🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱Where stories live. Discover now