PART ⓾ {namjin}

881 136 10
                                    

+آماده ای؟
چند نفس عمیق کشیدم و زیر میله دراز کشیدم.
استرس و درد تمام وجودم رو گرفته بود.
سر تکان دادم و دستام و روی میله تنظیم کردم.
واقعا استرس داشتم.
ولی الان فقط به چیز فکر میکردم.
انتقام...
جین با جدیت به من نگاه میکرد و مطمعنم که اون ارباب لعنتی که باید برای رسیدن بهش اینقدر تلاش کنم هم تک تک حرکات ام رو منو زیر نظر داشت .
چند تا نفس دیگه هم گرفتم و...
به مادرم
به نوازشش
به چشمای قشنگش
به زمانی که با هزار دردو خستگی برای من غذا درست میکرد تا گرنه به خواب نرم.
به وقتایی که چجور درگیر مسائل کاری میشد
به وقت هایی که با سلبریتی های خیلی مشهور مصاحبه میکرد و برای من تعریف میکرد
به زمانی که با جمع آوری خبر به همراه مدرک از چند مجرم رونمایی کرد و به این نحو آن ها رو دستگیر می کرد...
به زمانی که جلوی خودم قتل عام شد
به زمانی داشت جون میداد ولی برای من لبخند زد
به زمانی که....
با تمام توان در وجود و جسمم وزنه که در هر دو طرف میله اش پانصد کیلو بود رو بلند کردم و به همراهش فریاد بلندی از ته حلقم کشیدم و وقتی که هر دو آرنجام کاملا صاف شد با صدای بلند فریاد زدم:
_یک
و وزنه رو با شتاب روی میله قرار دادم و شروع به نفس نفس زدن کردم .
در تمام طول این مدت نفسم رو حبس ریه هام کرده بودم و حالا داشتم جبران میکردم.
جین همانطور با بهت به چهره عرق کرده و خسته ام خیره بود و زیر لب ولی با صدا قابل رسایی گفت:
+مرحله اول رو قبول شدی....جناب کیم.
و بعد دستش رو برای بار چندم روی گوشیمه توی گوشش گذاشت و چیز نافهمومی زمزمه کرد و دوباره به من زل زد.
+خب راحت باش ارباب دیگه نگاهت نمیکنه.
_دیدم نمی زنه...
آروم ولی قابل شنیدن گفتم...
+چی؟؟؟
_هیچی
+ولی من شنیدمش!!!!
_جین چرا میپورسی "چی"؟
+تو خیلی...
سوالی نگاهش کردم.
جر و بحث باهاش بیفایده بود
+برای راند دو آماده ای؟
_مگه سکسه؟
با اینکه خیلی زیر لبی و آروم زمزمه کردم ولی اون شنید :
+حواست به حرفات باشه کیم!
با لحن تهدید آمیزی گفت و پوکر و خالی از هیچ حسی توی چشمام فقط بهش نگاه میکردم.
اون که انتظار این چنین برخوردی رو نداشت بعد از چند لحظه چشم تو چشم شدن با من خودش رو جمع و جور کرد و پشتش رو بهم کرد:
+برو وسایلتو جمع کن و با بادیگارد بیا
_گفتی چند راند هس؟
+سه تا که الان یکشو با موفقیت پاس کردی کیم.
من که جواب این سوالمو گرفتم رفتم سراغ سوال بعدم.
_چرا باس با این کت شلواریا بیام؟
بعد به یکی شون با انگشت اشاره کردم و سوالی به جین نگاه کردم .
+چون من جلوتر میرم
بعد بدون منتظر موندن برای واکنشی از جانب من راهرو سمت گوشیش که در راستای در ورودی /خروجی هم بود کشید و بدون خم کردن کمرش اروم زانوهاشو خم کرد گوشیشو با دست چپش گرفت و چند لحظه به صفحه خاموش و سیاهش نگاه کرد.
در حالی که دست راستش توی جیب شلوارش فرو میکرد کمی برگشت و به سر تا پام نگاهی انداخت و از در خارج شد ‌.
من به سمت رخت کن که قبلا کت چرم و انگشترم اویزون کرده بودم رفتم..
البته انگشتر توی جیب جلیقم بود..
دستکشم برای وزنه اخر یکم کمکم کرد
و کمی از دردی که از میله به استخوان دست هام وارد میشد جلوگیری می کرد.
رختکن فضای گرمی داشت
خیلی گرم بود...یا حداقل دمای بدن من خیلی بالا بود.
انگشترمو از جیب جلیقم خارج کردم و تا خواستم وارد انگشت اشارم کنم منصرف شدم...
_شاید باز لازم شه دَرِش بیارم..
آروم زمزمه کردم و انگشترو داخل جیب شلوارم کردم و جلیقه رو روی شونه ام گره زدم و در حالی که از رخت کن خارج میشدم و به سمت همون در ، در حرکت بودم جفت دستامو داخل جیب شلوار جینم کردم.
و فقط با یه رکابی مشکی و شلوار جین بودم:/
یکی از بادیگاردا از من جلو زد و دیگری پشت من حرکت میکردند.
وارد یه راه روی پیچ در پیچ شدیم و بادیگارد جلوئی هر از چند گاهی داخل یه راهروی فرعی می پیچید
من از این جور ساختمون ها زیاد دیده بودم بزرگ شدم ولی این یکی زیادی پیچیده بود...
توی یه سالن حالت سه راهی بودیم و ما باید مستقیم می رفتیم ولی یه صدا حالت ملچ مولوچ باعث شد به سمت راهروی چپم برگردم و با دیدن نیم رخ جین با یه پسر دیگه در حال بوسیدن هم دستگیرم شد .
برای اینکه میدونستم احتمالا بعدا همکارم میشه به عنوان آتو یه چیزی باید داشته باشم دیگه؟
آروم جوری که بادیگاردا نفهمن گوشیم و از جیب شلوار دراوردم و بعد از روشن کردن صفحه دستمو به سمت چپ کشیدم و سه تا عکس گرفتم و یه فیلم چند ثانیه ای و بعد از قطع فیلم گوشیم و دوباره توی جیبم بردم و با لبخند به سمت مستقیم که یکی از بادیگاردا گفته بود حرکت کردم.
بادیگارد جلوی من ،من رو به سمت در انتهای سالن راهنمایی کرد و من وقتی بهش رسیدم اون به پشت من رفت و کنار اون یکی بادیگارد ایستاد.
وقتی که داشت از کنار من میگذش تو چشمم به پین لباسش که جای اسم اون بود رو خوندم .
"چانیول"
شونه ای بالا انداختم ولی وقتی به پشت برگشتم تا ببینم جین اومده یا نه
یک صحنه ی دیگر دستگیرم شد..
اون بادیگارد که ظاهرا اسمش چانیول بود داشت گوش فرد کنارش رو می بوسید...
پین اون شخص اسم "بیون بکهیون"زده شده بود.
و به عبارتی وقتی بیون دید بهشون خیره شدم کمی از چانیول فاصله گرفت و چانیول بعد از فهمیدن موضوع خودش رو جمع و جور کرد...
ولی اون چیز برآمده روی شلوارش چیز دیگه از خونسردیه ظاهریش رو میگفت...
پوزخندی به جفتشون زدم و با سر به برآمده گیه شلوار پارک اشاره کردم‌.
فرصت عکس العمل بهش ندادم و سمت در چرخیدم دستمو برای باز کردن در دراز کردم...
در با صدای تیک کوتاهی اتوماتیک ، کامل باز شد و من برای بار سوم تعجب کردم...

♡♡♡♡♡♡
ببینین چقد دوستون دارم😁😂
ممنون که دنبال میکنین💖
این پارت هم یکم طولانی شد😐✋🏻
یکم انرژی بدین😐🖤
دوستون دارم💚
ببینین چقد دوستون طاقت نیوردم سریع آپ کردم...
سایلنت ریدرا دوستون دارم💕
لطفا تیزرو بازدید بزنید:
https://youtu.be/tB21ldEij3M♥️

🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱Where stories live. Discover now