{نهار}
___________^2020/7/10^
سمت اینه ی قدی قرار گرفته روی کمد لباس حرکت کرد و بدن خودشو توی اینه مقابل صورت برانداز کرد.تیشرت سفیدی که نصف پارچهاش از رو شونهی چپش اویزان شده بود.
شونه ای که رد ها و زخم های شلاق هایی که از قدیم یا شاید چند سال پیشش رو به نمایش میگذاشت.
شلوار ورزشی به رنگ مشکی سه خط ادیداسی که براش چند سایز بزرگتر بود و دراورد و روی تخت کهنهش پرت کرد.
و در کمد چوبی و بی کلاس اتاقش رو باز کرد یه شلوار جین مشکی و هودی سرمه ای رنگی از اون کمد کهنه دراورد .
بعد از کمی مکث شلوار و هودی رو جایگزین لباس های قبلی که بدن برنزه اش رو دقیقا توی دید تماشاگرش میگذاشت کرد.
در کمدش رو بست موهای قهوه ای روشنی که چند ماهی از آخرین باری که رنگش کرده بود مبگذشت رو شانهی بی سرو تهی زد و موبایل سامسونگ s21 سفید رنگش برداشت و توی جیب شلوار فرو کرد.
از فاکتور گیری کردن بقیه انوالش که بگذریم تنها چیزی که براش کلاس به حساب میومد مدل گوشیش و تیپ جذابش بود.
از خونه کوچک و حقیرش بیرون زد.
کی میدونست؟
شاید توی اون اپارتمان دو طبقه مکانی وجود داشت که به احتمال در حدود سی صد پرونده های حل نشده و مدارک قابل توجهی از اشخاص خاص و ...
در اتاق مخفی پنجاه متری که در ورودیش درست زیر تخت قرار گرفته در اتاق خواب وجود داره؟هرچند تهیوتگ به راحتی میتونست از اون مرد نفرت انگیز به مقدار پولی که میشد باهاش حدود بیست سال ایندهش رو به راحتی زندگی خوشی بگذرونه رو دریافت کنه ..
ولی اون فعلا نیازی بهش نداشت.
اخه وقتی الکسو داشت که بجاش خرج کنه دیگه چی کم داشت؟
درو پشت سرش قفل کرد و به دلیل خرابی چند روزه آسانسور به ناچار از راه پله دو طبقه پایین رفت .
وقتی خواست از اپارتمان خارج بشه الکسو دید که با اون ماشین گرون قیمتش که اسمی به نام مازراتی داشت دقیقا رو به روی ساختمون پارک کرده بود.
الکس اسم مستعار اون پسر حساب میشد و اسم اصلیش وِنزِن کیفِره و ملیتش المانیه.
تهیونگ و اون هم دانشگاهی بودن و به نوعی تنها دوستش تو دوران دانشگاه بود.
قرار بود امروز برای دوست دخترش حلقه بخره.
شاید فکر میکنه سلیقع ی تهیونگ شبیه دختراست که همیشه اون رو اینجور جاها میبرد؟
هر چند تهیونگ خیلی هم بد سلیقه نبود.
از خیابون رد شد و کنار صندلی راننده نشست.
YOU ARE READING
🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱
Mystery / Thriller🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱 {ژانر: جنایی/مافیایی/انگست/اسمات/عاشقانه/خشن/معمایی} {کاپل:ویکوک} {Tea:top} {⛔تا مدتی متوقف شده⛔} {کاپل فرعی:نامجین , یونمین } {زمان اپ:هر وقت به شرط ووت رسید} {15 سال مثل طوفان براش گذشت. پونزده سالی که رد...