{ تایید صلاحیت }
_________بعد از خواندن آدرس...به جرعت میتونم بگم بدترین حالو هوایی که میشدو توی این چند روز اخیر داشتم...
سئول- گانگنام -بالاتر از پارک یونگ دام-ساختمان عظیم RHJ
۱۸سال از آن اتفاق میگذره...من تا اینجا دوام اوردم...
نمیتونم پا پس بکشم..
اگه من کم بیارم ممکنه خیلی های دیگه به سرنوشت کوفتیه من دچار بشن
من دیگه نمیترسم
هجده سال تموم که دارم کابوسش را میبینم
دیگه تا آخرش مجبورم که بروم...حتی اگه.... به قیمت جانم هم که شده تمام بشه....
الکس بعد از چند بار تکان دادنم منو به خودم اورد.
+الکس؟
_هوم؟
+میگم...ممنونم ازت خیلی بابتش خوشحالم...که بالاخره میتونم...بالاخرهمن..
دیگه نتونستم..
بیصدا اشک ریختم
مثل همیشه وقتی درباره بحث مادرم حرف میزدیم هر بار چشمام طوفانی میشد ...البته فقط پیش الکس.
او همیشه تا جایی که در توان داشت سعی میکرد من رو منحرف یا آرام کنه...
مثل همیشه سرم بر سینش فشار داد و آروم دستشو در موهام حرکت داد تا کمی هم شده آروم بشم..
مثل همیشه تو سرم حرف مادرم ک وقتی اشک می ریخت اکو شد..
×مرد که گریه نمیکنه:)مگه اینکه جناب کیم تهیونگ زن باشه؟:/
همیشه وقتی کوچک بودم و صورتم چکه میکرد این زن با ایم جمله مسخره باعث میشد ناخودآگاه اروم بشم.
بنوعی این جمله همیشه آرومم میکرد
خب راستش اشک منم فقط در همین یک مورد خاص در میاد.. ولی دیگه تموم شده..بعد از اینکه وارد اون شرکت کوفتی که مادرمو به بدترین شکل ممکن به قتل رسوند و هیچ وقت مجازات نشد... و از اون رئیس کوفتی ترش انتقاممو بگیرم تموم میشه ..مگه نه؟
.
بعد از کمی بهتر شدن حالم سرم و از سینه بهترین رفیقم برداشتم
جو سنگینی شده بود که بینگ ماکرووی بهانه خوبی برای عوض کردن جو بود.
بلند شدمو از داخل ماکرووی دو دونات برداشتم و داخل ظرف کوچکی برای الکس گذاشتم و دستش دادم
بعد از تشکر کوچکی دوباره روبه روش نشستم
+بالاخره میتونم انتقاممو بگیرم:)
با لبخند کوچکی جملممو به پایان رسوندم
+توی قسمت مهمی ثبت نامت کردم حواستو جمع کن. البته فکر کنم اموزشت بدن یه مدتی.
.
.
.
^دوشنبه2020/9/28^ساعت ۵:۲۴ دقیقه صبح و نشون میداد.
امروز اولین روز کاری...یعنی اولین روز تست صلاحیت سازمان..دوباره اصلاح میکنم..باند* m.j.n.b هست.
(*چون اصلش باند مخدر هست.برای اینکه بتونه بدون توجه دولت..با رشوه و...اینا ادامه بده وسط شهر به اسم سازمان M.J.N بنا هست.{فرضی}:/)
بعد از این تست میتونم به طبق برنامم پیش برم.
فقط الان باید تایید صلاحیت بشم و این جز سخت ترین قسمت برنامم هست چون اصلا نمیدونم چجور تستی قراره از من گرفته بشه
خیلی استرس دارم...اگه قبول نشم..همه امید ۱۸سال انتقامم به باد فنا میره و این ینی فاجعه تهیونگ شی=/
.
الکس این دو روز درگیر یه سری گوش زد و تاکید به کسانی که تو سازمان می شناخت بود.
و خوب به لطف پول باباش و ..رشوه..تونست اسممو بنویسه
اون چون المانیه علاقه ای به هیونگ صدا زده شدن نداره...ولی من از هیونگم و صد البته پول مفتش خیلی ممنونم
به هر حال الان دارم برای سازمان تیپ میزنم ک شاید اگه کسی ک تست میگیره دختر باشه..بتونم اغفالش کنم.
اگه هم نباشه فقط باس عرق بریزم..
ساعت الان ۵:۳۱ رو نشون میداد..
من از یک ساعت پیش بیدار شده بودم
این چند روز ورزشهای بدنی زیاد کرده بودم چون تو سازمان عضله و زور حرف اولو میزنه.
اینو همه باید به یاد داشته باشن.
حدودا نزدیک ساعتای پنج دوش گرفته بودم و فقط لازم بود که یه تیپ خوب بزنم که مثلا گردن کلفتم(؟):/
یه رکابی مشکی آستین حلقه ای پوشیدم
روش کتی که از چرم بود تن کردم و شلوار لی مشکی رنگی پام کردم و کمربند به همان رنگ رویش بستم.
و پلاکی که الکس له عنوان کادو تولد بهم هدیه داده بود گردنم انداختم و دستکش چرمی رو دست چپم کردم و انگشتر بزرگ و ست با کمربند رو دست راستم .
نگاهی به خودم انداختم
واقعا جذاب شده بودم..
از داخل کمد کفش چرم مشکی که با لباسام ست بود رو دراوردم و پام کردم .
YOU ARE READING
🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱
Mystery / Thriller🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱 {ژانر: جنایی/مافیایی/انگست/اسمات/عاشقانه/خشن/معمایی} {کاپل:ویکوک} {Tea:top} {⛔تا مدتی متوقف شده⛔} {کاپل فرعی:نامجین , یونمین } {زمان اپ:هر وقت به شرط ووت رسید} {15 سال مثل طوفان براش گذشت. پونزده سالی که رد...