PART ⓻ {jin}

961 133 21
                                    

_اوکی من سوابقتو چک کردم و اون دوست المانیت رو هم می شناختم و فک کنم بتونی وارد سازمان بشی. البته اگه بتونی تستارو رد کنی.
+قبوله قربان!
_خب،پس دنبالم بیا...
_تازه وارد!
جمله اخرشو با تمسخر که خیل راحت میشد از لحنش فهمید به زبون اورد.
از پشت صندلی بلند شد و پوشه رو برداشت و به نوعی زد زیر بغلش!؟
من که هنوز هم اسمشو نمیدونستم داشتم فکر میکرد اسمشو گفت و من نشنیدم...
یا اسمشو نگفت!؟
هیچ پین اسمی هم رو لباسش نبود بشه از اون فهمید"-"
به هر حال باید بپرسم!
+عام...میتونم اسمتونو بپو...
_بپرسی؟؟
+عام..عاره؟
_دقیقا منتظر بودم که بپورسی!!!
بعد خنده؟؟ چشه؟؟
_خب..کیم
+کیم؟ اسمتون چی...
_چیه؟؟
اینم منتظر بودم بپورسی!!!
دوباره خنده! وات د فاک؟؟چشه این!؟
_سوک جین
+کیم سوک جین شی؟
_یس!!
دوباره خنده....
این شیرین میزنه؟؟؟(ینی بی عقل)
_تو نمیخندی؟
+من؟؟به...چی؟
_به جوکام!من معروفم به این جوکام!همه دخترا به این جکام ریسه میزنن از خنده!
+عام..باید بخندم؟؟
_من به این خوبی دارم برات جک میگم بخندی تو داری میگی باس بخندم؟؟واو تو دیگه زیادی پسررررر!
ینی نه به این ابهت ورود اولش..نه این روی الانش...
دیگه چیزی نگفتیم بعد از اون که از در پشتی اون اتاق خفن رفتیم وارد یه سالن دقیقا شبیه همونی که با لیسا وارد اون اتاق اولی شدیم.
انتهای سالن یه در کوچیک بود که من باید خم میشدم..حالا بماند سوک جین نود درجه خم میشد.
شاید الان دوباره وارد یه اتاق مثل همین اتاق باستانیه بشیم.ولی...
با چیز کاملا متفاوتی رو به رو شدم که اصلا به ذهنم نمی رسید.
من کمی خم شدم و از در داخل رفتم.
بعد از من هم سوکجین کمی بیشتر از کمی خم شد و داخل اومد.
من که در گیر هزم اطرافم بودم کنارم سمت راست ایستاد و کمی هم قدش از من بلند تر بود و دو دستش رو پشتش به هم قفل کرده بود .
دست چپشو از پشتش روی شانه راستم گذاشت و چند ضربه کوتاه ولی نسبتا سنگین به شانه ام زد و گفت:
خوشت اومد؟
من دهنم باز کردم که حرفی بزنم ...
◇◇◇◇
میدونم میدونم..
خیلی کم نوشتم واقعا...
تا پارت بعد بای♥️👐🏻
لطفا تیزرو بازدید بزنید:
https://youtu.be/tB21ldEij3M♥️

🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱Donde viven las historias. Descúbrelo ahora