با مو های عرق کرده وارد سالن پشتی شد .
جین با دیدنش گوشیای رو که انگار داشت باهاش بازی میکرد و رو کنار گذاشت و خیلی جدی ختاب بهش گفت :
+ارباب داره نگات میکنه.
بیا شروع کنیم. کیم!شونه ای به معنای مهم نیست بالا انداخت .
شاید اولش جین کمی تعجب میکرد ولی باید به این رفتار عادت میکرد.
بعد از مکثی اونم طبق عادتش شونه ای مثل تهیونگ بالا انداخت و جوری ایستاد که نیم رخ راستش روبه صورت ته بود.
تهیونگ تازه اونجا بود که توجهش به بیسیم کوچیک توی گوش جین جلب شد.
انگار با اون بیسیم با کسی در ارتباط بود .....
و هرکسی توی این موقعیت میتونه به راحتی بفهمه که احتمالا با اون یارو ارباب سازمان ارتباط داره.
(بیسیم تو گوش جین. یکیش تو گوش جینه)
جین با سر به وزنه ی صد کیلویی روبروش اشاره کرد .
تهیونگ بعد از نفس عمیقی سمت وزنه حرکت کرد و روی تشک زیر وزنه دراز کشید .
جین اضافه کرد:
+هر باری که وزنه رو بلند میکنی باس آرنجات کاملا صاف بشن . اوکی؟همه ی اینهارو تهیونگ از بر بود ولی بازم فقط با سر تایید کرد.
+خب پس شروع کنیم.
جین خودش اومد بالا سرش ایستاد.دستشو روی گوشیش گذاشت و خشک زمزمه کرد:
+چشم ارباب
تهیونگ دستاش رو روی میله وزنه تنظیم کرد.
جوری که به مچ دستاش فشار نیاد و در عین حال نقطه ضعف میله باشه تا راحت تر از زمین باند شه.خوشبختانه یا بدبختانه... نمیدونست ولی فقط تا سیصد کیلو مشکلی نداشت...
ولی هنوز نمیدونست چطور قراره وزنه چهارصد و پانصد کیلویی رو بلند کنه!
+آماده ای؟
دوباره با سر تاکید کرد.
جین از شماره سه معکوس خوند که تا به یک برسه...
+سه
دو..
YOU ARE READING
🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱
Mystery / Thriller🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱 {ژانر: جنایی/مافیایی/انگست/اسمات/عاشقانه/خشن/معمایی} {کاپل:ویکوک} {Tea:top} {⛔تا مدتی متوقف شده⛔} {کاپل فرعی:نامجین , یونمین } {زمان اپ:هر وقت به شرط ووت رسید} {15 سال مثل طوفان براش گذشت. پونزده سالی که رد...