{کلاب زیرزمینی}
_________________________________________
های گایز..لطفا حتما حتما اول تیزرو ببینین بعد بخونید💕_________________________________________
با حرکت کردن دستی جلوش از افکار دردناکش خارج شد.
صدای اهنگ آرومی در حال پخش بود و
با تعجب به دختر رو به روش بدون هیچ حرفی خیره بود و منتظر بود که اون اول شروع کنه.
لیسا با فهمیدن اینکه پسر رو از دنیاش خارج کرده پوزخندی زد به این فکر کرد که چطور فکرهای شومش رو به واقعیت تبدیل کنه.
راستش از همون لحظه اولی که چشمش به این پسر خورده بود این فکر به سرش زده بود بهش نزدیک تر بشه.
این پسر به طرز مسخره ای چهره مرموزی داشت.
و لیسا دلش میخواست از راز پشت پرده چشم هاش باخبر بشه.
(یعنی گذشتشو بدونه)
چند قدم جلوتر رفت و جلوی چشم های قهوه ای سوخته تهیونگ ایستاد.
دی جی که تا اون لحظه موزیک های ملایم پخش کرده بود تصمیم گرفت از شانس بد تهیونگ موزیک های سیستمی و شلوغ پخش کنه.
چرا از شانس بد؟
چون لیسا عاشق رقصیدن توی بار بود و دی جی فضا رو برای رقص آماده کرده بود و دختر هم مرد مد نظرشو قبلا انتخاب کرده بود و دقیقا جلوش ایستاده بود.
افکار پلید لیسا اجازه وقت تلف کردن بیشتر رو بهش ندادن و دختر دوباره دستش رو طرفش دراز کرد.
+لیسا هستم.
تهیونگ که دست از فکر کردن به اتفاق نحسی که در چهارده سالگیش در همین مکان براش افتاده بود دست کشیده بود، برای دومین بار دراز شدن دست دختر دستش را گرفت:
_تهیونگ
+نظرت چیه برقصیم؟
با پیشنهاد شدن رقص خواست رد کنه.
اما با فکری که ذهنش رسید کمی بیشتر فکر کرد...
تهیونگ میتونست از طریق لیسا اطلاعات خوبی از سازمان دربیاره.
چرا از فرصت نهایت استفاده رو نکنه؟
پس تصمیمش رو گرفت.
_البته!
لیسا با شنیدن موافقت تهیونگ پوزخندی زد و دستش را که همانطور که نگه داشته بود به سمت پیست رقص که در پشت سالن فعلی که در آن قرار داشتند برد.
اینجا یک بار زیرزمینی بود.
هم مواد رد و بدل میشد....هم مشروط های غیر قانونی....تمرین های تیراندازی تک تیر ....برده داری و....خیلی کار های دیگه توی این مکان انجام میشد و تهیونگ فقط برای تمرین تیر اندازی وارد این مکان نحس شد.
اما حالا داشت با یکی از افراد سازمان وسط پیست میرقصید...
البته با حرف فقط برای اطلاعات در اوردن خودشو توجیح کرده بود.
YOU ARE READING
🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱
Mystery / Thriller🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱 {ژانر: جنایی/مافیایی/انگست/اسمات/عاشقانه/خشن/معمایی} {کاپل:ویکوک} {Tea:top} {⛔تا مدتی متوقف شده⛔} {کاپل فرعی:نامجین , یونمین } {زمان اپ:هر وقت به شرط ووت رسید} {15 سال مثل طوفان براش گذشت. پونزده سالی که رد...