PART ⑭ {Waves}

788 126 39
                                    

{امواج}
______________

ولی با تمام توان از دست دادم خودمو با وجود امواج که منو با بی حالی به چپ و راست هدایت میکردن روی عمق نزدیک چهار متر نگه داشته بودم.
دیگه تقریبا داشتم از حال میرفتم و برای آخرین بار به کرمومتر نگاهی انداختم.
یک دقیقه و بیست و دو ثانیه...
با بیحالی لبخند زدم و رو به لنزی که رو به من بود به مچم اشاره کردم ولی طولی نکشید که چشام سیاهی رفت و مقدار قابل توجهی هجوم اب رو به درون دهنم و ریه هام حس کردم و دیگه چیزی نفهمیدم...
.
.
با حس گیجیه شدیدی چشمام رو باز کردم و اولین چیزی که دیدم صورت خیس یه مرد اتو کشیده کت شلواری بود که صورتش دقیقا در پنج سانتیه من قرار داشت .
شاید داشت تنفس مصنوعی میداد.
با بی حسی بهش چشم دوختم و اون بعد از مطمعن شدن از هوشیاری از روم بلند شد و صاف ایستاد و دستاشو از پشت به هم گره زد.
با شنیدن صدای جین که "میتونی بری" رو بلند خطاب به مرد گفت
مرد با یه دستش دو لبه ی کتش رو گرفت و دست دیگش رو راست بدنش نگه داشت و تعظیم نود درجه ای کرد و به سمت خروجی رفت و بعد از بیرون رفتن از در ، درب رو بیصدا بست.
+با توجه به بیهوشیت ...باس خدمتت عرض کنم که...این مرحله رو..
اون لحظه فقط کافی بود بگه که ردی تا بزنم خون بالا بیاره.
وسط حرفش این نکته رو هم اضافه کرد که..
+البته با توجه به اینکه تو تایمت برای این مرحله رو کامل تمام کردی...بگم که با ارفاق این مرحله رو هم پاس کردی، بچه.
دقیقا تا کلمه اخر "پاس کردی" با لحن سرد و بی حسی ادا کرد.
بعد از گفتن حرفش یه نفس راحت کشیدم و همون جا رو زمین ریلکس کردم.
با خنده گفت:
+خوب نزدیک بود سکتت بدماا
دوباره قهقهه اش شروع شد....
بالاخره از کف استخر بلند شدم و رو به روی جین ایستادم.
+چقد ساکتی باو!فقط یه مرحله مونده.اماده ای؟
من که تا اون موقع فقط با سردی بهش نگاه میکردم بالاخره بهش گفتم:
_اماده ام
+اوکککیه..بریم
منو به همون دری که وارد شدیم هدایت کرد.
بعد از ورداشتن وسایلم جین یه حوله صورت رو سرم انداخت و بدون حرفی ازم جلو زد.
حوله رو از صورتم برداشتم و بعد از یه نگاه به حوله و دوباره جین یه پوزخند زدم ، شروع به خشک کردن موهام کردم و پشتش راه افتادم.
اون منو دقیقا کنار راه روی پیچ در پیچ کنار استخر هدایت کرد ولی همچنان او جلوتر راه میرفت .
این دیگه واقعا عجیب بود.
با نگاه گنگی به جین که داشت یکی از رمز های دیجیتالی رو میزد انداختم‌.
لبامو از هم فاصله دادم که بپورسم چه کار میکنه قبلش نیم نگاهی بهم انداخت و
جوری که انگار دقیقا میدونه قراره چه سوالی بپورسم قبل از در اومدن صدام گفت:
+الان میبینی نپورس...فقط معدب باش و مواظب حرفات باش...قراره رعیسو ببینی...تست های فیزیکیت تمومه...امید وارم فک نکرده باشی قراره که چه ابر تستی ازت گرفته بشه...
(گایز امید وارم درک کنین که شما بیشتر از چهار صد کیلو هم نمیتونین وزنه بزنین چه برسه به هزار و از اون ور هم شما بیشتر از پنجاه ثانیه اصلا نمیتونین نفستونو نگه دارین..من خودم بیشترین رکورد در کل زندگیم سی ثانیه هست حالا شما رو نمیدونم ..امید وارم درک کنین که این تستا درواقع غیر ممکنه برای یک آدم عادی ..من برای اینکه زود تر به موضوع اصلی برسیم اصلا آب و تابش ندادم..ببخشید دیگه نتونستم خوب در بیارم این قسمتارو امید وارم درک کنین:)
بعد از زدن پنج رمز و گذاشتن کف دستش روی یه شیشه که دستش رو لنز اسکنر زد
و بعد از اون قرار دادن وضعیت سرش در رو به روی صفحه ی شیشه ای ، جوری که یک اسکنر قرمز رنگ دقیقا روی قرنیه چشماش افتاد و بعد از به گوش رسیدن صدای اتوماتیک که "تایید شد" رو ادا کرد و در باز شد.
جین یه نگاه به من انداخت و با چشماش بیا تو رو نشون داد.
او راست ایستاد و دکمه ی کتشو بست و و دستشو همون جا نگه داشت و وارد شد قبل از وارد شدن یه نگاه به وضعیتم انداختم...
اصلا تعریفی نداشتم...
شلوار جینم کاملا خیس شده بود و تیره تر شده بود و کاملا به پاهام چسبیده بود و هر یک از منحنی های پاهامو نشون میداد ...
از اون ور هم رکابیه کوتاه مشکیم هم خیس بود و نور رو منعکس میکرد و بخاطر همین کاملا براق شده بود و از اون ور هم مثل شلوار کاملا به بدنم چسبیده بود و سیکسم و و نوک سینه هامو نشون میداد و خیلی هات شده بودم.
آهی کشیدم و با همون نگاه سردی که داشتم درو هل دادم و وارد شدم .
هیچ اثری از جین نبود.
از همون تجربه های قبلی که بهم ثابت کرده بود چقدر اینجا عجیبه اینبار برعکس قبل تعجب نکردم و چهرمو بی حس حفظ کردم.

زیر پاهام آب جریان داشت و همون زیر مهتاب هایی کار گذاشته شده بود.
یه صندلی اویزان گوشه اتاق بود که یک نفر پشت به من نشسته بود.
چراغ های زیادی روشن بود ولی بازم نور کم بود.
ان مرد صندلی اویزان رو چرخاند و روش و به من کرد.
بعد از پوزخند که تحویلم داد از جاش بلند شد.
اونم مثل بقیه اتو کشیده بود.
ولی با این تفاوت که کتی تنش بود جز یکی بزرگ ترین برند های کل آمریکا بود.
با مو های ژل زده.
کت شلوار زغالی اتو کشیده.
پوست روشن.
با چشم های عمیق و هیز..البته زیر اون پرده سردی که داشت.
قدش تقریبا ده سانت از من کوتاه تر بود .
اون هم مثل من در حال آنالیز کردنم بود .
تمام این لحظات در سی ثانیه اتفاق افتاد.
و بعد شروع کرد به کف زدن
+واووو براوو...کمتر کسی به اینجا رسیده .کیم
و بعد پوزخند زد و دستاشو توی جیب های شلوارش فرو کرد.
خب اونم خوش قیافه بود...
مین شوگا
__________
حال کردین
تا درودی دیگر ..بدرود✋🏻❤
لطفا تیزرو بازدید بزنید:
https://youtu.be/tB21ldEij3M♥️

🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱Where stories live. Discover now