PART ⓶⓵/⓵{ John}

609 93 2
                                    

های گایز لطفا لطفا لطفا چنل تلگرامه زیر جوین بشین که از طریقش به لینک یوتویوب تیزر دسترسی داشته باشین💕
@Fic_Gambling_house
حتما جوین بشین بچه ها💕
'فلش بک 1'
(روز قبل از دادن آدرس سازمان به تهیونگ_ 2020/7/9)
*Alex*
_ البته که شیرینیت جاش امنه جان!
+امیدوارم خوشمزه باشن ... خیلی سخت بود تا ادرسشونو دربیارم اَل!
با اینکه وسط شهرن ولی کاملا استتار و ساپورت شده اند.
_درسته..شیرینیت رو چقدر دیگه دوس داری بالا ببرم؟خودت ک میدونی چقدر این کارت برام ارزش داره.
+همون قیمت خوبه..فقط یکم ببرشون بالاتر. نیازمه
_اوکی دو میلیون وون کافیه.
+میبینمت. از بچه هام مراقبت کن.
_اوکی حواسم به پولات هس.
با تک خنده تماسو قطع کردم.
اینجور که معلومه تهیونگ داره قدم به قدم به هدفش نزدیک میشه.
خوشحالم که همراهشم.
جان یکی از همکارهای خیلی قدیمی شرکت پدرم بود و بخاطر هک کردن سیستم اصلی اخراج شد و مستقیم به آلمان پرواز گرفت.
از اون به بعد از همین ویدیو کال و تماس معمولی با هم در ارتباطیم چون از بچه گی با هم بزرگ شدیم و بخاطر مسائل کاری پدرامون که توی یه شرکت معاون بودن با هم به کره اومدیم. حالا پدر من رئیس شرکت شد پدر اون دو سال قبل از اخراج شدنش فوت کرد.
اون توی هک کردن حرف اول رو همیشه میزد.
حتی چند بار هم از بقیه شنیدم سیستم ای تی پلیس رو هم توی بچگی هک کرده بوده و وقتی ازش می پرسیدم فقط با سر تایید میکرد.
برای همین هم مسئولیت پیدا کردن محل سازمان و بهش سپردم.
و اونجا بود که از طریقش فهمیدم سازمان چندین شعبه در سراسر جهان داره.
در کشورهای سئول ، لندن ، آمریکا و مصر شعبه های اصلی سازمان قرار داره.
جان شماره یکی از مهره های اصلی اونجا رو هم هک کرد و عکس هایی ازش کپی کرد و برام ایمیل زد.
به محض دیدن عکس تازه اون لحظه بود که حس کردم که چقدر چهره اون شخص برام آشناست و خب بعد از به یاد آوردن هویتش پوزخندی زدم.
درسته کیم سوکجین!
پدر اون چند بار باعث و بانیه ورشکستگی پدربزرگم شده بود.
و بخاطر همین هم پدربزرگم در سن چهل سالگی بخاطر فشار های عصبی سکته کرد و فوت شد...
و پدر من در پانزده سالگی مجبور به اداره یک شرکت عظیم شد.
یادمه من و جین بچه تر که بودیم با هم دوست بودیم.
اون خیلی محتاط بود و یک روز در چهارده سالگیم به بهانه ی یک سفر خارجه باهام خداحافظی کرد و دیگه هیچ خبری ازش نشد.
اما حالا عکسش جلوی چشماش بود.
الکس همیشه به جمله "زمین گرده، آدم به آدم می رسه "اعتقاد داشت.
اما حالا بدجور عاشق این جمله شده بود.
(یعنی خیلی بیشتر بهش اعتقاد پیدا کرد)
به شماره ای که همراه عکس ارسال شده بود نگاهی انداخت و لمسش کرد ...
(پایان فلش بک 1)
___________________________

لیسا پوزخندی به تهیونگ که فقط بهش خیره بود زد.
اون پسر دیگه بدجور رو مخش رفته بود.
تقریبا تمام توجه بالا دستی ها روی اونه.
یکم بازی دادنش مشکلی که نداره؟ داره؟
با فکری که به سرش زد پوزخند پررنگ تری جای قبلی رو پر کرد و یک قدم به پسر نزدیک شد.
دستش رو به طرفش دراز کرد و گفت:
+هی تو همین جدیده نیستی قبول شده؟ براوو خبرش کل سازمان رو پر کرده پسر
با ندیدن عکس العملی از پسر کیم تهیونگ پسری که اون تست های کوفتی رو قبول شده بود متعجب شد.
نکنه یه تختش کمه؟
غافل از اینکه پسر رو به روش در حال فکر کردن به گذشته ناگوارش بود و کلا در این بُعد به سر نمیبرد...

_______________________
های گایز
میدونم کم بود.
و گفته بودم اسمات ولی الان اسماتی ندیدین:/
نگران نباشین تا فردا یه پارت دیگه هم قراره آپ کنم.
الان واقعا نمیتونم بیدار بمونم چهل و هشت ساعته نخوابیدم .
خب من برم بخوابم ک دارم میمیرم.
بقیه چیز ها تو فاز دوم پارت ۲۱ که قراره آپ بشه هست نگران نباشین😂
چقدر حرف زدم...
ووت یادتون نره بچه ها.
اصن به محض رسیدن به ۱۰ ووت آپ میکنم اگ بیدار باشم😂
۷۰۰ کلمه
10 ووت یادتون تره خوشگلا💕
💕فیکیشن رو دوس داشته باشین💕
VENUS

🃑𝓖𝓪𝓶𝓫𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓗𝓸𝓾𝓼𝓮🂱Donde viven las historias. Descúbrelo ahora