شروع بد
"مدرسه ی نمونه شهر، با معافیت از امتحانات نهایی ؟" اون به لک خونی که شکل ستاره ی دنباله دار شده بود پوزخند صداداری زد، و با خودش فکر کرد، "چیزشره."
****
سیزده سال پیش، جوونی که مغازه ی گلفروشی باز کرده بود هنوز ریش درنیاورده بود، و دو شون هنوز فقط یه دانش آموز انتقالی سال دومی بود که از کل دنیا متنفر بود.
و شو شیلین، اهمیتی نداشت که خودش اعتراف کنه یا نه، اون واقعا یه شیطان کوچیک در ظاهر و باطن بود—
"برو کنار برو کنار." شو شیلین با پنجه ی پا به سگشون لگد زد، از تو دهن سگ کوله ی مدرسه ش رو قاپید، و پاکت سیگاری که یه گوشه ش از داخل کیف بیرون زده بود رو چپوند داخل.
سگ احتمالا متوجه بوی چیزی شده بود، و با حالت هیستریک به سمت اون سر و صدا میکرد.
اسم سگ "دودو" بود، یه دو رگه، که تو یه نگاه سرسری، احتمالا رابطه خونیای با سگ اشپیتز ژاپنی,سگ گله و همینطور سگ بومی چین داشت، به هرمفهومی یه نژاد ترکیبی کوچولو بود. (دو دو یعنی لوبیا)
میگن "آدما به درجات و رتبه های مختلف تقسیم میشن، و سگا وفادار و خیانتکار شایسته و احمق هستن"، دودو، اون یه ولگرد توی سگا بود، این موجود شرور توی قلدری به ضعیفا و ترس از قوی ها با اذیت کردن تو وقتای بیکاریش تبحر داشت، شو شیلین انقدر از دست اون اذیت میشد، که هرروز دلش میخواست یواشکی خفهش کنه تا بمیره: "همه جا هستی، توی همه ی کارا هم سرک میکشی."
متاسفانه، افراد توی خونه از این سگ لوس حمایت میکردن.
همینکه اون سر و صدا کرد، مادربزرگش از توی خونه صداش زد: "شیائو لین، بازم داری واسه دودو قلدری میکنی؟"
"من کجا جرعتشو دارم." شو شیلین کیفش رو پشتش گذاشت، "لائو لائو من دارم میرم مدرسه." (معنیش میشه مادربزرگ سمت مادری، اصولا میخوان مادربزرگ صدا بزنن از کلمه ی دیگه ای استفاده میکنن، و این مدلیه که شیلین مامانبزرگش رو صدا میزنه واسه همین فرم اصلیش حفظ شده. مثل ما که مدلای مختلف مادربزرگامونو صدا میزنیم مثل مامانبزرگ مادرجون مامان جون عزیز و الی آخر.)
"انقده زود میری؟" یه زن میانسال درجواب از آشپزخونه بیرون دویید، یه نگاه به لباسای شو شیلین کرد، و فورا سر هیچی عصبانی شد و داد و بیداد کرد، "چرا باز کاپشن نپوشیدی، داخلش چی پوشیدی؟ زیرپوش بلند پوشیدی؟ زیپتو وا کن ببینم."
این خاله دو بود، یه مستخدم که خانواده ش استخدامش کرده بودن، با شو شیلین و مادرش یه نسبت خانوادگی دورادوری داشت، میگفتن براساس سلسله مراتب خانوادگی، شو شیلین باید اونو "بیائوشِن" صدا بزنه، اون با اکراه زیپ پالتوش رو باز کرد، و خیلی سریع دوباره کشیدش بالا، چرخید و دویید: "پوشیدم، مدرسه سرم شلوغه، بای بای خاله." (بیائوشن رو میشه اینجوری معنی کرد: زنِ عموزاده های جوونِ پدر)
YOU ARE READING
guomen; pass through a door (persian translation)
Romanceمقدمه ی نویسنده تو سایت ادبیات شهر جینجیانگ: اون در تنگه، و مسیر باریکه-انجیلِ متی جزئیات بیشتر درباره کاپل توی ستون شخصیت اصلی، اینبار تاپ دوکلمه ایه. هپی اندینگ، مواظب (کاپل) معکوس باشین=w= برچسب مطالب: عشق مدرن، زوج ستیزه جو اما عاشق شخصیت اصلی:...