پارتیِ بالغ شدن
"شیفو، هلال نیمه ی ماه!"
****
شو شیلین از بوفه ی مدرسه یه بسته فیله ی ماهی خرید و از میله بارفیکس آویزونش کرد، با دوتا دستاش آویزون شد و بالاش نشست، و پرسید: "رفتی دفتر چی لیشیانگ چیکار کنی؟"
دو شون لحظه ای تردید کرد، و درباره ی تصمیم مسخره ش گفت.
شو شیلین: "واسه چی آزمون ندی؟"
غم ترکیب شده با احساسات شدید دو شون همین تازه یکم از بین رفته بود، و یجورایی دلش میخواست یه فیله ماهی برداره و تو دهن شو شیلین بچپونه، چون واقعا نسبت به اینکه اون حرفای چی لیشیانگ رو دوباره تکرار کنه بی صبر بود. ولی چی لیشیانگ نمیتونست همینجوری دست دراز کنه و اونو چنگ بگیره، و شو شیلین احتمالا میتونست، دو شون یجورایی قدرت دعوا کردن رو نداشت، درنتیجه دست به هیچ اقدامی نزد.
اون هم بالای میله بارفیکس کنارش رفت، با بی اشتهایی فیله ماهی ای که روش پودر گلوتامات بیش از حدی ریخته بودن رو جویید، و یکم سرد جواب داد: "دوست ندارم آزمون بدم." (پودر گلوتامات: معروف به پودرلذیذ، نمکی که از اسید گلوتامیک تشکیل شده و طعم اومامی میده)
شو شیلین دوتا دستاش رو دوطرفش گذاشت، حس میکرد پیراهنِ لباس رسمیای که پوشیده واقعا براش راحت نیست، و یجورایی حس میکرد که بسته شده و نمیتونه راحت حرکت کنه. با خودش فکر کرد: "اگه نمیخوای آزمون بدی الکی واسه چی اسمتو واسش ثبت کردی؟"
ولی شو شیلین میدونست، که دو شون همین یکم پیش حتما توسط معلم و خانواده به اندازه کافی پرحرفی نصیبش شده، و گوشش کم از نصیحت و توصیه پر نیست، این دو شونِ حرومزاده خیلی یه دنده بود، اگه نمیخواست آزمون بده، اگه واقعا هم تو اتاق آزمون میبستنش، بازم جرعت میکرد برگه ش رو سفید تحویل بده. درنتیجه شو شیلین بهش فکر کرد، نصف همراه با دلگرمی و نصف از سر دوستی گفت: "پس بازم نرماله، منم خیلی دلم نمیخواد آزمون بدم."
دو شون: "......"
بعد از اینکه شو شیلین حرفش رو کامل زد حس کرد که دلش خنک نشده و بازم میخواد ادامه بده، و باز همینجوری بدون فکر کردن غر زد: "درواقع هنوزم دلم نمیخواد به سال سوم دبیرستان برم، تو سال سوم هرشب تا بعد از ساعت هشت مطالعه فردی داریم، و شبا باید تو غذاخوری غذا بخوریم—شنیدم توی غذاهای غذاخوری مدرسه ی ما هرروز ساقه ی جارو قاطی میکنن، نگران کننده س." (طعم شیرین و تلخی داره. بعنوان گیاه دارویی تو طب مصرف میشه و برای بیماری های ادراری و یسری چیزای دیگه فایده داره، ولی هیچ ایده ای ندارم که نگرانی شیلین بابت چیشه)
دو شون حس کرد که نگرانی های اون واقعا خیلی پوچن، سرش رو کج کرد، و نمیخواست جوابی بهش بده.
YOU ARE READING
guomen; pass through a door (persian translation)
Romanceمقدمه ی نویسنده تو سایت ادبیات شهر جینجیانگ: اون در تنگه، و مسیر باریکه-انجیلِ متی جزئیات بیشتر درباره کاپل توی ستون شخصیت اصلی، اینبار تاپ دوکلمه ایه. هپی اندینگ، مواظب (کاپل) معکوس باشین=w= برچسب مطالب: عشق مدرن، زوج ستیزه جو اما عاشق شخصیت اصلی:...