چپتر 31؛ پیاز

44 26 16
                                    

مست

"توی قلبم......حالش خوب نیست."

****

آخرین بارکل کلاس دسته جمعی به هلال نیمه ی ماه اومده بودن و دورهم جمع شدن، اینبار درواقع وو تائو یواشکی همه رو مهمون کرده بود، و همه ی اونایی رو دعوت کرد که قبلا باهاشون خوب بود و وقت میگذروند، فضا هم به نسبت معمول راحت تر بود، و نیاز نبود تا به زور و با یسری بازی حوصله سربرِ احمقانه جمع رو گرم کنن. بااینکه چندتاشون بعد از رفتن به سال سوم خیلی از هم دور شده بودن، ولی در اون حدی نبود که چیزی برای صحبت کردن نداشته باشن.

یو ییران داشت بخاطر فشار کنکور به چخ میرفت، و همینکه وارد اتاق شد به میکروفن چسبید و ولش نکرد، مثل روح ضجه میزد و مثل گرگ زوزه میکشید، یه جمله از آهنگ رو هم روی نت درست نمیخوند، تااینکه توسط کل جمعشون بیرون شد، شو شیلین یهو فکری به سرش زد، معلوم نبود تو ذهنش چی گذشت، که چندتا از آهنگایی که دو شون "معتاد هدفون" معمولا همش پخش میکرد رو انتخاب کرد، و میکروفن رو تو دست دو شون چپوند: "بیا بخون."

برای لحظه ای، اتاق شخصی ساکت شد.

آخرین بار که اونا به شوخی دو شون رو مجبور به خوندن کردن، تقریبا اونو به وحشت انداخته بودن. لائو چنگ با چهره ی شوکه ای به شو شیلین نگاه کرد، انگار که اون یه خرگوش خپل بود که سیبیل یه ببر رو کشیده!

وو تائو یادش اومد اینکه دعوتشون کرده بود واسه آشتی بود، و باعجله سرفه ی خشکی کرد: "هیع، چیزه......"

اون تازه دهن باز کرده بود، که دو شون میکروفن رو گرفت.

وو تائو: "......"

دو شون هیچوقت جلو جمعیت آهنگ نخونده بود، حتی تو مراسم برافراشته کردن پرچم شنبه ها هم همینجوری لب میزد، اون میکروفن رو خاموش و روشن کرد، و قبل از اینکه فرصتی واسه مطالعه و درکش داشته باشه، آهنگ دیگه پخش شده بود، اون با آشفتگی میکروفن رو بالا آورد، نمیدونست باید از چه میزان صدایی هم استفاده کنه، درحال ور رفتن باهاش چندتا جمله زیرلبی من من کرد، همینکه سرش رو چرخوند فهمید شو شیلین داره نگاهش میکنه، بلافاصله با یه لایه عرق گرم خیس شد، و باعجله نگاهش رو عقب کشید، با چهره ی بی حالتی به زیرنویس روی صفحه نمایش خیره شد، و درست شبیه این بود که داره "درک مطلب متن ترانه" انجام میده.

تا نیمه ی اول، دو شون یکم نمیتونست ریتم رو دنبال کنه، و با رسیدن به کورس، واضحا خیلی خوندن رو یاد گرفته بود.

شو شیلین میترسید که اون نتونه با دیگران صحبت کنه و معذب باشه، و براش چندتا آهنگ انتخاب کرد، بعد از مدتی، دو شون خیلی سریع مهارت کارائوکه خوندن رو بدست گرفت، بعلاوه سرگرم کننده دیدش، و واسه خودش شروع به آهنگ انتخاب کردن کرد، الکی معتاد هدفون نبود، از هرچیزی میتونست چندتا جمله بخونه، بااینکه نمیشد گفت مهارت زیادی داره، ولی در سطح کارائوکه، همینکه هر نت رو خارج نمیخوند، اینطور حساب میشد که داره خیلی خوب میخونه، گه گاهی هم ینفر تشویقش میکرد.

guomen; pass through a door (persian translation)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant