انفجار
این جمله کاملا شبیه آب توی روغن داغ بود، و فورا پولک نافرمانی شو شیلین رو کند.
****
از نظر معیشت خانواده نیاز به هیچ نگرانی ای نبود، سهام شو جین توسط شریکش به قیمت فوق العاده صادقانه ای فروخته شد، نیازی نبود که اموال بجا مونده از اون رو خیلی بادقت حساب کنن، و با یه بررسی کوچیک، دیگه کاملا قابل توجه بود، تاجاییکه شو شیلین بعدا قمار نمیکرد و مواد نمیزد و ولخرج بازی درنمیاورد، حتی اگه به هیچ جاییم نمیرسید، بازم میتونست به شکل مطلوبی و بدون نگرانی زندگیش رو بگذرونه.
ولی وقتی شو شیلین به مدرسه برگشت، یهویی دیگه نمیدونست باید چیکار کنه.
نمیدونست که واقعیت تلخش رو قبول کنه یا نه، درهرحال زیاد به عملکرد تحصیلیش اهمیت نمیداد. مرگ و زندگی به سرنوشت بستگی دارن، و ثروت و افتخار به بهشت، نمراتش خوب بودن یا بد فرقی نمیکرد، آینده ش هم واقعا هیچ ارزشی برای جنگیدن نداشت، پس بهتر بود که هرجور دلش میخواست وقت تلف میکرد.
آدمای اطراف از مسائل خانواده شون مطلع بودن، و یکی بیشتر از اونیکی محتاط بود.
ثای جینگ برای مدتی جرعت نمیکرد باهاش حرف بزنه، و هرروز اگه کاری بود روی کاغذ مینوشتش.
لائو چنگ بخاطر اون جمله شوخیِ "مصیبت عظیم، خانه ت ویران خواهد شد"، بشدت احساس گناه و شرمندگی میکرد، و هرروز تو سکوت واسش نوکری میکرد، همینکه کلاس تموم میشد توی لیوان اون رو با آب پر میکرد، هرروز زمان شام از در مدرسه جیم میزد، و چیزای متفاوتی برای شو شیلین میخرید تا بخوره، چندین بار هم بخاطر این دیرش شده بود.
حتی چی لیشیانگ هم جرعت نمیکرد زیادی سرزنشش کنه، مبادا که با یه جملهی اشتباهی تحریکش کنه.
شو شیلین از چی لیشیانگ مرخصی گرفت، و ادعا کرد که میخواد شبا مادربزرگش رو همراهی کنه، و نمیخواست مطالعه فردی شب رو بمونه.
چی لیشیانگ اون زمان بااینکه دست و پا زد و تقلا کرد، اما بازم براش امضا زد، و بعدش خیلی با نگرانی نصیحتش کرد و بهش گفت: "تو شرایطت خاصه، و میتونی برای مطالعه فردی شبانه به مدرسه نیای، اما تو خونه باید درس بخونی، اگه......با حروم کردن وقت، چیزی که به تاخیر میوفته خودتی. "
بعد از "اگه"، چی لیشیانگ دراصل میخواست بگه "اگه بخاطر اون درست رو به تاخیر بندازی، حتما نمیتونه آسوده باشه"، اما حرفش به کنج دهنش اومده بود که عوضش کرد، اون حس میکرد اینکه همچین حرفی رو بچه بشنوه خیلی بیرحمانهست، و ناچارا فعلا به یه هشدار سطحی تر عوضش کرد.
حرفش روی زمین نشست، و همونطور که انتظار میرفت نه عمیق بودن و نه آدمو به خارش مینداختن، شو شیلین شنید، به زحمت با صدایی جواب داد، و کلا جدی نگرفتش.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
guomen; pass through a door (persian translation)
Romantizmمقدمه ی نویسنده تو سایت ادبیات شهر جینجیانگ: اون در تنگه، و مسیر باریکه-انجیلِ متی جزئیات بیشتر درباره کاپل توی ستون شخصیت اصلی، اینبار تاپ دوکلمه ایه. هپی اندینگ، مواظب (کاپل) معکوس باشین=w= برچسب مطالب: عشق مدرن، زوج ستیزه جو اما عاشق شخصیت اصلی:...