چپتر12؛ پیازچه

83 28 94
                                    

آشوبی که توش مرغ پرواز میکنه و سگ میپره

جمعیت یکی یکی مهارت پوست کلفتیِ شو شیلین که توی دنیا بی همتا بود تحسین و ستایش والای خودشون رو نسبت بهش ابراز کردن—دو-شیان‌ار همچین گل کوهستانی والایی هم تونسته بود توسط اون چیده بشه!

****

از اونموقع ببعد، دو شون هرروز منتظر شو شیلین میموند تا باهم برن مدرسه.

و دوتا شوک گنده پشت سرهم به جمعیت کلاس خورد.

اولین شوک این بود که از امتحانات ماهانه ببعد، جایگاه "رتبه برتر" که نوبتی به امپراطوران کلاسشون میرسید تبدیل به قلمرو شخصی یه نامرد شده بود، اهمیتی نداشت که امتحانش بزرگ باشه یا کوچیک، نامردی که گفتیم باید سوار اسبش میشد و گرد و خاک به پا میکرد، چه برسه به پشت سرش—حتی سُم اون رو هم نمیشد دید.

از اونموقع ببعد یه لقب به دو شون اضافه شد، و "دو-شیان‌ار" صداش میزدن......البته، بعدش که مدت زمان صدا زدنش طولانی تر شد، این عنوان محترمانه بتدریج تحریف و به "دوشیان‌ار" تبدیل شد، که این داستانیه که بعدا بهش میرسیم. (دو-شیان‌ار: "دو" که از فامیلی خودشه. و کلمه ی "شیان" معنی جاودانه و متعالی میده

دوشیان‌ار: اینجا دیگه "دو" از فامیلی خودش نیست. اینجا "دو" به معنی لوبیاست. "شیان‌ار" یا بدون اون "ار" معنی پرکننده میده، مایع پرکننده ای که برای مثال توی دامپلینگ رو باهاش پر میکنن، یا هرچیز دیگه ای. دوشیان‌ار درکل میتونه خمیر لوبیا معنی بشه. برای اطلاعات بیشتر برین انتهای چپتر.)

شوک دوم، فهمیدن این بود که جاودانه ی بزرگ دو تو خونه ی شو شیلین زندگی میکنه.

جمعیت یکی یکی مهارت پوست کلفتیِ شو شیلین که توی دنیا بی همتا بود تحسین و ستایش والای خودشون رو نسبت بهش ابراز کردن—دو-شیان‌ار همچین گل کوهستانی والایی هم تونسته بود توسط اون چیده بشه!

خصوصا که اون هنوز نمیتونست واسه خودشم واضح توضیح بده که چطوری چیدتش.

وو تائو هم با شنیدنش، تحسینش رو نسبت به شو شیلین ابراز کرد.

اولش که تازه شروع شده بود، این مسئله باعث شده بود شو شیلین وجهه ی خیلی والایی بدست بیاره، و بعدا خیلی سریع متوجه شد که این وجهه یذره سنگینه.

اول از همه اینکه نمیتونست با تنبلی بخوابه.

یه روز، بانو شوجین که تصادفا بنا به دلایلی دیر داشت از خونه بیرون میرفت متوجه شد، که دانش آموز دو شون هرروز صبح زود یه کتاب کوچیک میگیره، و از اخبار بین المللی زبان انگلیسی رو دیکته میکنه، نوشتنش که تموم میشد خیلی حرف گوش کن وار میرفت به خاله دو توی آب دادن به گلا کمک میکرد، وقتی یه متن بزرگ رو کامل مینوشت، و آب دادن به تمام گلا رو تموم میکرد، اون شو شیلین بدردنخور تازه کشون کشون از طبقه ی بالا به پایین میومد.

guomen; pass through a door (persian translation)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang