اسمات

179 21 0
                                    


جین

صدای پیامک گوشیم توی گوشم پیچید.

"فردا برمیگردم. همونطور که قرار گذاشتیم وقتی قرارش تموم شد و از بار بیرون رفت بهم پیام میدی"

"باشه" ای برای ایمی فرستادم و گوشیم رو توی جیبم برگردوندم.

همونطور که به میز بیلیارد تکیه داده بودم چشم ها رو بسته بودم و سعی میکردم از آهنگ love is a bitch که در حال پخش بود لذت ببرم. چشم هام رو باز کردم و نگاهم رو به جایی که نامجون ایستاده بود انداختم.

همونطور که شراب رو توی لیوان میریخت، اخم ظریفی بین ابروهاش نشسته بود و درکنار اون ماهیچه های دستش که با هر حرکت منقبض میشدن، خیلی هات به نظر میرسید.

نگاهم رو از بالا تا پایین روی بدن بی نقصش انداختم و آب دهنم رو قورت دادم تا خشکی گلوم برطرف بشه اما درست همون لحظه به سمتم برگشت و باهم چشم تو چشم شدیم. احساس کردم قلبم برای چند لحظه ایستاد.

با هر قدمی که به سمتم بر میداشت فشار انگشت هام روی میز بیشتر میشد. توی یک قدمیم ایستاد و یکی از لیوان ها رو بالا آورد. سرخی شراب توی لیوان خیلی وسوسه انگیز به نظر میرسید.

دستم رو بالا آوردم و همراه با کشیدن انگشت هام روی دستش لیوان رو ازش گرفتم. لیوان رو آروم به لب هام نزدیک کردم و کمی از شرایط رو خوردم و اجازه دادم نگاهش روی لب های سرخم قفل بشه.

بالا و پایین شدن سیبک گلوش باعث شد پوزخند محوی بزنم و راضی از کارم سرم رو نزدیک گوشش ببرم و زمزمه کنم:

-نمیخوای بازی کنی؟

نفس داغم رو روی گردنش فوت کردم که لرزشش رو زیر دستم حس کردم و باعث شد لبخندی از روی رضایت بزنم. ازش فاصله گرفتم و به چشم هاش خیره شدم.

نفس عمیقی کشید و ازم فاصله گرفت. همونطور که دستش رو روی میز گذاشته بود و به توپ های رو به روش خیره شده بود، دستی لا به لای موهاش کشید. نگاهم روی رگ های برامده دستش قفل شد.

کمی از مشروب رو خوردم تا نفس کشیدن یادم بیاد. این لعنتی چرا انقدر هات بود؟ منصفانه نبود. لیوانم رو کنار گذاشتم و نزدیکش شدم. دستم رو روی ساعد دستش کشیدم و چوب بیلیارد رو ازش گرفتم.

نگاه خیره اش باعث میشد احساس قدرت کنم. رو به روش ایستادم و روی میز خم شدم طوری که عمدا باسنم روی دیکش کشیده میشد. سینه اش رو به کمرم چسبوند و دست هاش رو روی دست هام گذاشت تا بهم کمک کنه ضربه بزنم.

عمدا تکونی خوردم و خودم رو بهش مالیدم که متوجه سنگین شدن نفس هاش کنار گوشم شدم. پوزخندم عمیق تر شد و نگاهم رو به جلو دادم. وقتی میخواست ضربه بزنه عمدا خودش رو هم به جلو حرکت داد تا دیک نیمه برامده اش رو حس کنم.

Last LoveWhere stories live. Discover now