2

454 86 93
                                    

chapter 2

با بلند شدن همه بلاخره پلک زدم و چشمامو از اون سوپر مدل هات گرفتم و ایستادم.زین انقد هیز نباش مثلا دوست پسرت جفتته!زیر چشمی به جیس نگاه کردم تا ببینم متوجه من شده یا نه.هوف!خوشبختانه حواسش به حرفای بن که سمت چپش نشسته بود پرت بود.

با جا گرفتن جف و پسرش روی صندلی های سره میز,همه دوباره نشستیم.

جف:سلام و صبحتون بخیر کارکنان عزیز من!

امروز دوره هم جمع شدیم تا من,پیرمرد از کار افتاده خودمو بازنشست کنم و پسر عزیزم,لیام رو جانشین خودم کنم.

اوه پس اسمش لیام بود.لیام!اسمش قشنگه!

جف:بازنشست شدن من به این منظور نیست که قراره دیگه هیچوقت به شرکت سر نزنم,من تک تکتون رو دوست دارم و میخوام مطمئن باشین هر هفته قراره من رو ببینین.

قبول کنین دلتون برام تنگ میشه!

همه با صدای آرومی خندیدیم.جف همیشه همینجوری بود.سرزنده و شوخ!و همین اخلاقش باعث شده بود همه روحیمون رو حفظ کنیم و کم نیاریم.

جف:خب دیگه نمیخوام خیلی وقتتون رو بگیرم.لیام پسرم اگه صحبتی داری خوشحال میشیم بشنویم.

لیام ایستاد,تک دکمه کت مشکیش رو بست و صداش رو صاف کرد.دستای پر از تتوش رو روی میز گذاشت و شروع کرد به صحبت کردن

لیام:سلام دوستان.خوشحالم که از امروز قراره باهم همکاری کنیم و امیدوارم همکاری خوبی داشته باشیم.این چند روز سعی میکنم پروژه ها و پرونده هایی که از شروع سال داشتیم چک کنم و از هفته جدید با تمام قدرت به کارمون ادامه میدیم.طبق اطلاعاتی که الان دارم,10تا مدل زن و مرد با آژانس ما قراداد دارن و زیر نظر ما تبلیغاتشون رو انجام میدن که خب به نظر من واسه همچین تشکیلات بزرگی 10تا مدل کمه و انتظار من اینه تا پایان سال حداقل به 20نفر رسیده باشیم.

چی؟!20نفر؟مثل اینکه این پسر اصلا خبر نداشت چقدر سخته با مدل ها قرارداد ببندی.اونا دقیقا مثل ماهی لیز بودن و مدام از دست سر میخورن.از الان ذهنم درگیر این بود که جیس قراره چقدر با مدل های مختلف سر و کله بزنه و من به زور با حسادتم کنار بیام.لبخندی زدم و سرمو تکون دادم.بیخیال من که بچه نبودم.من از جیس مطمئن بودم پس حسادت احمقانه س.

لیام:چیزه خنده داری گفتم آقای...؟

سرمو گرفتم بالا که ببینم مخاطب لیام کیه و خب نگاهش انگار به من بود.با تعجب به خودم اشاره کردم و گفتم:منظورتون منم؟

Fall(Completed)Where stories live. Discover now