43

323 55 43
                                    

chapter 43


سلااامممم
دلتنگتون بودممم
بیاین همین اول کاری درباره کاور جدید نظر بدین
و اینکه اگه بینتون کسی هست که می‌تونه ادیت مناسب حس و حال فف بزنه که بزارم کاور،
خوشحال میشم بهم بگه😍
خب بریم سراغ پارت جدید😘

***

کوله پشتیم رو روی دوشم انداختم و از استدیو بیرون زدم.امروز اولین باری بود که به استدیو کمپانی برای ضبط اولین آهنگم رفته بودم.قرار بود همون آهنگی رو که برای تست واسشون فرستاده بودم رو با ملودی بهتر و قوی تر ضبط کنیم.

نگاهی به صفحه گوشیم انداختم.ساعت نزدیک 6عصر بود.از ظهر بعد از تایم شرکت اومده بودم استدیو و ناهار هم همینجا خورده بودم.با قدم های بلند خودم رو به ماشینم رسوندم.دلم یه دوش آب گرم و لم دادن روی کاناپه عزیزم رو میخواست ولی باید ساعت 7 به فشن شو ای که به لیام قول داده بودم همراهیش میکنم،برم.

تا رسیدم خونه دوش سریعی گرفتم و مشغول انتخاب لباس شدم.یه پیراهن سفید با کت و شلوار خاکی رنگ پوشیدم و درگیر حالت دادن به موهام شدم.رنگ سبزی که به ساقه موهام زده بودم تقریبا کامل پاک شده بود و یه هاله کمرنگی ازش مونده بود.وقتی نداشتم که رنگش کنم.یادم باشه بعدا یه فکری براشون بکنم.

با برداشتن سوئیچ و گوشیم از خونه بیرون زدم.ساعتم رو چک کردم.دقیق 7 بود.با ترافیک این ساعت زودتر از 7:30 نمیرسیدم.صبح تو شرکت لیام بهم گفته بود که اگه میشد خودش دنبالم میومد ولی به خاطره پاپاها و شایعاتی که ممکن بود درست بشه بهتره که هر کدوم جدا به مراسم بریم.

بلاخره بعد از کلی معطل شدن تو ترافیک به سالنی که اولین فشن شو هفته ی مد برگذار میشد رسیدم.کلی خبرنگار و عکاس تو ورودی سالن ایستاده بودن و از هرکسی که وارد میشد عکس میگرفتن.ماشین رو به یکی از دربان ها سپردم تا پارک کنه و خودم وارد سالن شدم.

نور شدید فلش دوربین ها به چشمم زده بود و وقتی داخل سالن شدم تا چند لحظه نمیتونستم چیزی ببینم.هولی فاک!تا چند وقت دیگه وضع همیشگیم این میشد!
به طرف ردیف صندلی های که روی سکو های پلکانی بودن رفتم.تقریبا همه نشسته بودن و منتظر شروع فشن شو بودن.نگاهم رو چرخوندم و لیام رو پیدا کردم که داشت با مدیر یکی از آژانس های مدلینگ صحبت میکرد.

همونطور که به سمتش میرفتم تیپش رو آنالیز کردم.کت و شلواری به رنگ نقره آبی و پیراهنی صدفی رنگ پوشیده بود که دو دکمه بالاییش رو نبسته بود و قسمتی از قفسه سینه ورزیده ش به چشم میومد.

کنارش که ایستادم برای یه لحظه گیج شدم و نمیدونستم باید جلوی بقیه چجوری صداش بزنم.

+سلام آقای پین

Fall(Completed)Where stories live. Discover now