26

294 58 83
                                    

chapter 26

با متوقف شدن ماشین در حالی که پیاده میشدم غر زدم:اَه چقد گشنمه.معدم داغ کرده!

لیام هم پیاده شد و کنارم تو پیاده رو ایستاد.با چشم دنبال رستوران گشتم ولی چیزی ندیدم.با کلافگی رو کردم به لیام و گفتم:پس رستوران کووو؟

لیام بی توجه به من شروع کرد به راه رفتن و بیخیال گفت:قبل شام باید بریم یه جایی

دنبالش راه افتادم و دوباره غر زدم:لیام من گشنمهههه!

با دست اشاره کرد به فروشگاهی که رو به رومون بود و گفت:برو تو بچه انقد نق نزن

تخس نگاهش کردم بلکه یکم حساب ببره.چه دل خوشی دارم من!با یه اخم لیام من پس میوفتم بعد انتظار دارم ازم حساب ببره.نگاهی به فروشگاهی که جلومون بود انداختم.چییی؟!سکس توی استور؟(sex toy store)وات د فاک پین؟

با چشمای از حدقه بیرون زده نگاهش کردم و بریده بریده گفتم:لی...لیام...منو اوردی...

با دست به فروشگاه اشاره کردم.

+اوردی اینجا چیکار؟

نیشخندی زد و یه تای ابروشو انداخت بالا.کلا انگار من اسباب بازیش بودم خوشش میومد هی کرم بریزه!

-یادمه بهم گفته بودی فانتزی سکسیت اینه که چیزای مختلف رو امتحان کنی.خب حالا اومدیم یکم وسیله واسه فانتزی های تو بخریم.نمیخوای؟

شت!یادش مونده لعنتی!سرخ شدن گونه هام رو میتونستم حس کنم.چه غلطی کنم حالا؟سعی کردم سریع یه چرتی سره هم کنم تا بیخیال بشه.

+من...من اون موقع یه چیزی گفتم که...ففط بیخیالم بشی.من...منظوری نداشتم...بیا بریم من چیزی نمیخوام

طبق معمول به وضعیت اسفبار من خندید و دستمو گرفت و منو پشت سرش به داخل فروشگاه کشوند.

-اوه گولدن بوی خجالت نکش بعدا وقت زیاده واسه خجالت کشیدن

آه خدایا چقدر شرم آور!بین قفسه ها راه میرفت منم مثل بچه ها پشت سرش تاتی تاتی میکردم.دستمو کشیدم تا وایسه.ایستاد و سوالی نگاهم کرد.

-چیه چیزی پسندیدی؟

دستمو از دستش در اوردم و سرمو انداختم پایین تا دوباره سرخ شدن گونه هامو نبینه.با صدای آرومی گفتم:نه فقط...خوشم نمیاد دستمو میکشی.خودم میام دیگه

دستاشو تو جیب شلوارش فرو کرد و گفت:اوکی

کناره هم راه میرفتیم و متوجه بودم لیام به وسیله های تو قفسه ها نگاه میکنه و حتی بعضی وقتا یکم می ایسته تا نگاهشون کنه.ولی من انقدر معذب بودم که نمیتونستم به قفسه ها نگاه کنم.زین احمق هرچی میکشی تقصیره خودته!

Fall(Completed)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt