chapter 20
امروز روزه شلوغی بود.از صبح تا الان که نزدیکای ظهر بود همش در حال حرف زدن و هماهنگ کردن کارا با بقیه بودم و فرصت یه لحظه استراحت هم نداشتم.
قرار بود امروز چندتا مدل تازه کار به شرکت بیان تا ازشون عکاسی بشه و از بین اونا چند نفری رو انتخاب کنیم.لولا چند لحظه پیش بهم خبر داده بود که مدلا آماده شده بودن.
از پشت میزم بلند شدم و به طرف سالن عکاسی رفتم.لباس ها و صحنه رو از قبل گفته بودم که حاضر کنن.
به سالن که رسیدم با صدای بلند همهمه ای که اونجا بود تقریبا کر شدم!حدود 20تا مدل اونجا بودن و خب چون تازه کار بودن,هنوز اونقدر غرق شهرت نشده بودن و خودشونو نمیگرفتن.
نایل رو دیدم که به سمتم اومد.باهام دست داد و گفت:بیا بریم پیش جک عکاسی رو شروع کنیم
سرمو تکون دادم و باهم پیشه مسئول عکاسی رفتیم.لیست اسم مدلا رو از نایل گرفتم و روی صندلی ای که تقریبا رو به رو صحنه عکاسی بود نشستم.5تا صحنه و استایل رو انتخاب کرده بودیم و هرکسی که میتونست بهتر ژست بگیره و استعدادشو نشون بده انتخاب میشد.
صدامو صاف کردم و بلند گفتم:سلام خانوما به شرکت تبلیغاتی پین خوش اومدین.لطفا به ترتیب اسم هایی که میخونم روی صحنه بیاین تا عکاسی رو شروع کنیم
با صدای من سر و صدای جمع تقریبا خوابید.شروع کردم به خوندن اسم ها و چک کردن ژست هاشون.بعضیاشون خوب بودن ولی بعضیا انقدر افتضاح بودن که باورم نمیشد تونستن به همچین شرکتی پا بزارن!
بعد از یه ست عکاسی 10دقیقه استراحت دادیم تا صحنه و لباسا عوض بشه.
با نایل به طرف جک که پشت مانیتورش بود رفتیم تا عکسا رو چک کنیم.جک یکی یکی عکسا رو رد میکرد و درموردشون نظر میدادیم.
جک:این دختره رو ببینین.فکرمیکنم با استعدادتر از بقیه س,فقط باید یکم روش کار بشه
نای:مایا هنری رو میگی؟اون سفارش شده ی پین بزرگه هرجوری هم که باشه باید قبولش کنیم
بیخیال شونه هاشو بالا انداخت و خندید.یعنی چی که سفارش شده س؟اخمی کردم و از نایل پرسیدم:سفارش شده س؟مگه کیه؟
نای:پدرش یه تاجر معروفه و دوست جف پین.ازش خواسته دخترشو به آرزوش که مدل شدنه برسونه.آقای پین دیشب باهام تماس گرفت و تأکید کرد حتما حواسمون به این مسئله باشه
+این درست نیست!شاید اصلا هیچ استعدادی نداشت اون موقع چی؟اعتبار شرکت پین از بین میرفت
VOCÊ ESTÁ LENDO
Fall(Completed)
Fanficسقوط/fall +هی!دارم میوفتم!نمیخوای دستمو بگیری؟ -بیا پایین خواهش میکنم +بگو...بهم بگو اون جمله لعنتی رو... -بیا پایین باهم حرف میزنیم ازت خواهش میکنم +متاسفم واسه حرف زدن دیره... و سقوط... تنها چاره ی من برای فراموشی عشق بی حاصلم... . . . Highest rat...