آلفا یه دستشو زیر ران پسر انداخت و دست دیگه شو پشتش قرار داد و جیسونگ رو روی زمین خوابوند و روش خیمه زد. توی اون وضعیت آشفته که لباس رویی جیسونگ باز شده بود آلفا چشماشو رو ترقوه پسر قفل کرده بود. با مکیدن و مارک کردن ترقوه ش توسط آلفا، جیسونگ بدنشو قوس میداد و صدای آهش بلند شده بود.
آلفا فورا لباس رویی پسرو باز کرد به سمت سینه هاش رفت...کبودی ترقوه های جیسونگ حتی توی اون نور کم هم مشخص بود. جیسونگ از درد ناله میکرد و این ناله ها داشت آلفای مقابلشو دیوونه میکرد و بزرگی عضو پسر که به پاهای جیسونگ میخورد باعث میشد جیسونگ بخواد دستشو سمت عضوش ببره...آلفا جلوی حرکت پسرو گرفت و با یه دست دو تا دست پسر کوچیکو بالای سرش قفل کرد. با بالا کشیدن دست پسر بلندش کرد و نشست و پاهاشو دوطرف جیسونگی گذاشت که دستای اسیرش بالای سرش توی دستای آلفا قفل شده بود.
جیسونگ وسط زانوهای پسر نشسته بود و آلفا که حالا روبروش نشسته بود با زانوهاش بدن جیسونگو محاصره کرده بود. آلفا با دست آزادش کمی شلوارشو پایین کشید و با همون دست محکم سر جیسونگو سمت عضوش هل داد. جیسونگ نمیدونست باید چیکار کنه تا لحن نافذ آلفای روبروش رو به حالت دستوری شنید: "از دهن کوچیکت استفاده کن"
جیسونگ عضو بزرگ آلفارو نمیتونست تو دهنش جا بده و همینکه سر عضو پسرو وارد دهنش کرد با فشاری دست آلفا پشت گردنش سرش با شدت زیادی پایین رفت و عضو پسر به طور کامل وارد دهن و حلق جیسونگ شد که باعث شد عق بزنه...با چشمای اشکیش آلفارو نگاه کرد که نشسته بود و از بالا بهش زل زده بود آلفا آه مردونه ای کشید و گفت: "منتظر چی هستی؟ ادامه بده" و سر جیسونگو با دستاش جلو عقب کرد. چیزی نگذشته بود که جیسونگ متوجه برداشتن دست آلفا نشد و خودش داشت دستور آلفارو اجرا میکرد...
بعد از چند دقیقه با اومدن آلفا توی دهنش مجبور شد بیشتر کام آلفارو قورت بده و بخشی از کام از گوشه لبش سمت پایین میچکید. عضوش دردناک شده بود ولی تا میخواست به عضوش دست بزنه پسر بزرگتر دوباره دستاشو محکم اسیر کرد و جیسونگ رو توی همون حالت نگه داشت و با یه حرکت پشتش قرار گرفت.
با یه دستش دستای جیسونگو پشت جمع کرده بود و با دست دیگه عضو مرطوب از پری کام جیسونگ رو مالید...با اومدن جیسونگ پسر دو تا انگشت دست خیس از کام جیسونگو وارد سوراخ تنگ پسر کوچیک کرد که باعث شد جیسونگ از درد ناله کنه...آلفا دستور داد: "بلند تر" و صدای آههه جیسونگ فضای کوچیک اتاق رو پر کرد....جیسونگ با لحن ملتمسش گفت: "سریعتر..."
آلفا حرکتشو متوقف کرد:
-" اینجا منم که دستور میدم اگه چیزیو میخوای درست مطرحش کن"
جیسونگ که توی همون حالت چهار دست و پا با دستایی که پشتش اسیر بود مونده بود با ناله گفت:" خواهش میکنم ادامه بده"
YOU ARE READING
Frozen fire[Complete]
Fanfictionاین داستان توی دنیای خیالی، امگاورس و در زمان گذشته رخ میده. داستان روایتگر سه امپراطوری همسایه است و وقایعی که شخصیت ها رو بهم پیوند میده؛ خیانت، ازدواج اجباری، جاسوسی و داستان های سیاسی که شخصیت ها رو بازی میده. حاوی اسمات😈 زوج های اصلی داستان:...