هی بادیز!
چه میکنید با تراوشات ذهن بیمار نویسنده؟ :) دوسش دارید؟با دقت بخونید چون کلی جواب واسه کلی سوال توشه.
امیدوارم لذت ببرید💙-------------------------------------------------------------
بعد از اینکه دوستانهترین تهدید عمرش رو کرد، چنگ دیگه ای به موهاش زد و از ساختمون بیمارستان رفت بیرون.
پشت فرمون نشست و ماشینش رو روشن کرد اما با شنیدن صدای زنگ موبایلش دست نگهداشت و جواب داد.
هری-هانا!
هانا-وات د فاک هری تو داری چیکار میکنی؟هری نفسش رو فوت کرد و ماشینش رو به راه انداخت.
هری-رانندگی.هانا چشماش رو چرخوند و با یادآوری دوباره ی حرف ماری گفت:تو اخراجش کردی.
هری-همینطوره.
هانا-اون تنها کسی بود که ما تو اون بیمارستان فاکی داشتیم.
هری-دیگه نیست.هانا جلوی تابلوی روی دیوار اتاق خواب لیا ایستاد و همونطور که بهش خیره بود گفت:خواهش میکنم هری.. بهم بگو چرا اینکارو کردی؟
هری که مطمئن بود هانا دستبردار نخواهدبود سرعتش رو بیشتر کرد و گفت:دیروز دوتا از پرستارام فهمیدن یه احمق خائن تو اون بیمارستان میچرخه و دستور میده..تعداد نسبتا زیادی از پرسنل بیمارستان درگیر آتیشسوزی فیکی شدن که من ترتیب دادم و دوتا پرستارم در جریان جزئیاتش بودن .. تاملینسون دزدیده شد و یه جنازه تو اتاقش پیدا شد و حدس بزن چی؟ پرستارام حتی در جریان اون هم بودن.. تو کارمندم نیستی،من هم 'رئیس' اون بیمارستانم.. غیر از اون پرستارا کی باید تنبیه میشد؟
هانا فقط گوش کرد و بعد از شنیدن حرفهای هری با ابروهای در هم رفته پلک زد.هری واقعا بیرحم بود.
هانا-میخوای باهاشون چیکار کنی؟
هری-قلب یکیشون صبحِ امروز،قبل از اومدن به بیمارستان ایستاد.دومی هم به زودی میره پیش رفیقش!هانا فقط تونست با بهت داد بزنه.
هانا-وات د فاک هری؟؟؟تو.. تو دیونه شدی؟؟ اونا...
بلافاصله متوجه فریاد زدنش شد و نگاه کوتاهی به در بسته ی پشتش انداخت و با تحیر گفت:هری اونا آدمن نه اسباببازی!!
هری همونطور که حین رانندگی حواسش به جیپیاسش بود گفت:آدما خطرناکن هانا.. نه اسباببازیها.
هانا گیره ی موهاش رو برداشت و پرت کرد کف اتاق و موهای بلوندش رو بهم ریخت.کلافه دور خودش چرخید و با صدایی که ناراحتی درِش پیدا بود جواب داد.
هانا-هیچ موجودی به اندازه ی تو خطرناک نیست.. واقعا نیست.
هری چشماش رو برای صدای احساساتی هانا چرخوند و با صدایی که خونسردیش روی اعصاب اون دختر خط میکشید جوابش رو داد.
YOU ARE READING
Chosen
Fanfiction- اون قراره گند بزنه به همه چیز! اون عوضی به دوتا دختر و دوتا پسر قدرتهاش رو داده تا بتونه حاصل آمیزش قدرتهای فاکیش رو روی موش های آزمایشگاهیش ببینه. این یه سناریوی لعنتی تکراریه هانا و حدس بزن چی؟؟ من گیام!