Fateme:
هی بادیز!
صادقانه! خیلی کیف میکنم کامنت میذارید. دریغ نکنید:)
پارت مهمِ پیش از پارتِ مهمتر! ماژیک هایلایت و اینحرفا دیگه. با دقت بخونید.
-------------- --------------- --------------
فشار محکمی به گردن پسری که زیر بدنش، بیهوش شده بود وارد کرد و کامش رو توی کاندوم خالی کرد و دیکش رو از سوراخ ملتهب و خونآلودش بیرون کشید.
کاندوم رو گره زد و روی بدن پسر انداخت قبل از رفتن به حمام. حین دوشگرفتن، صدای ناله و گریهی پسری که خدمتکارهاش به هوش آوردنش تا از اتاقش بیرون ببرنش رو میشنید.
وقتی مطمئن شد که خدمتکارها اتاقش رو تمیز کردن و اونجا رو ترک کردن، به بیرون رفتن از حمام، رضایت داد. ربدوشامبر شیریرنگش رو تن کرد و با کلاهش از خیسی موهاش کم کرد.
روی تخت نشست و همونطور که با دست چپ، کلاه ربدوشامبر رو به موهاش میکشید، با دست دیگهش موبایلش رو برداشت و بعد از چک کردن ساعت، پیامهایی که دریافت کرده بود رو خوند.
به رابی-اطلاعاتمون درست بودن. آقای استایلز امروز صبح از ناحیه خارج شدن و اینجا کاملا تحت کنترل افرادشونه.
پوست گوشهی لبش رو جوید و به موهای کمپشت جوگندمیش چنگ زد تا کلاه از سرش بیفته. استایلز هیچوقت برای رابی قابل درک نبود اما این موضوع تا این لحظه مشکلی ایجاد نکرده بود. اون مرد اصلا احمق نبود پس رابی میدونست که نباید برداشتهای دم دستی و مسخره از حرکاتش داشته باشه.
به رابی-ایشون تنها از ناحیه خارج نشدن و یک نفر دیگه همراهشون بود که بر اساس چیزی که در گذشته شاهدش بودیم، این طبیعیه. آقای استایلز هرگز به تنهایی ناحیه رو ترک نمیکنن و معمولا با یک یا دوتا از دوستانشون از اینجا خارج میشن.
رابی برای خودش سر تکون داد. اون میدونست که هانا بیشتر مواقع با هری از ناحیه خارج میشد و اگر اون نبود، هری افراد دیگهای رو با خودش همراه میکرد. مسئلهی اون، مقصد هری بود نه همراهش.
به رابی-در مورد خروج ایشون، هیچ چیز مشکوکی وجود نداره اما خبر بدی براتون دارم. افرادتون در زمانِ مقرر، در موقعیتهای مکانی مشخصشده حضور نداشتن و بعد از پیگیری این مسئله متوجه شدیم که دو نفر از اونها در حادثهی رانندگی و یک نفر هم با غرق شدن توی استخر منزل شخصی، مردن. متاسفانه به خاطر حساسیت سیستم ناحیه بعد از خروج آقای استایلز نتونستیم خبر موثقی در مورد دو نفر دیگه به دست بیاریم.
YOU ARE READING
Chosen
Fanfiction- اون قراره گند بزنه به همه چیز! اون عوضی به دوتا دختر و دوتا پسر قدرتهاش رو داده تا بتونه حاصل آمیزش قدرتهای فاکیش رو روی موش های آزمایشگاهیش ببینه. این یه سناریوی لعنتی تکراریه هانا و حدس بزن چی؟؟ من گیام!