part .16.

211 60 101
                                    


هی بادیز!

اگه فف رو دوست دارید به ریدینگ‌لیستتون اضافه‌ش کنید و به دوستاتون معرفیش کنید:)

پارت مهمیه! ماژیک هایلایت دستتون باشه.

لذت ببرید💙

--------- -------------------- --------------------

لیا-من نمیتونم اینجا منتظر بمونم.

هانا به هری نگاه کرد و موهای بافته‌شده‌ش رو فرستاد پشتش و دید که اون مرد با چه جدیتی به موبایل توی دستش نگاه میکنه.

هری-این دقیقا کاریه که باید انجام بدی.

لحن هری طوری نبود که احتمال جواب منفی از طرف لیا وجود داشته باشه پس بدون اینکه منتظر حرفی باشه تماس رو قطع کرد و موبایل هانا رو روی زین موتور گذاشت.

هانا-به نظرت تا حالا چند نفر رو ضعیف کرده؟

هری-هیچ ایده ای ندارم.

هانا سر تکون داد و منتظر به مردی که پیش روش به موتور لیا تکیه داده بود و دست به سینه به اطراف نگاه میکرد خیره شد.

هری-اوضاع خونه چطور بود تو اون چند روز؟

هانا-خوب بود.

هری به هانا نگاه کرد و باعث شد اون اخماش رو در هم ببره و به حرف بیاد.

هانا-ما اینجاییم تا تو بگی سه روز لعنتی برای چی تنهام گذاشتی هری! لطفا فقط...

هری-من برای مراقبت از پسری که به تصمیم تو توی خونه بود رفتم و حق نداری بابت این منو سرزنش کنی.

هری با جدیت و به نرمی گفت و محکم بودن غیرارادی صداش اجازه‌ی ادامه دادن رو از هانا گرفت.

وقتی نگاه نسبتا آروم دختر رو دید نفس عمیقی کشید و چنگ آرومی به موهای کوتاه نرمش زد.

دستاش رو پشتش برد و به موتور تکیه داد و نفهمید که چه ویوی خیره کننده ای از سینه‌ش به نمایش گذاشت.برای چند لحظه نگاهش رو به زمین داد و وقتی از تصمیمش برای به زبون آوردن افکارش مطمئن شد به چشم‌های منتظر هانا نگاه کرد و لب باز کرد.

هری-من فکر کردم.. و احتمالا تو از نتیجه‌ش استقبال خوبی نکنی اما میخوام فقط بدونی قراره چیکار کنم!

هانا سعی کرد حواسش رو از جذابیت خطرناک دوستش پرت کنه و تمام حواسش رو به کلماتی که از دهن اون مرد خارج میشدن بده.برای شروع، بعد از مکث کوتاهی، سر تکون داد تا ادامه‌ی حرفاش رو بشنوه.

ChosenWhere stories live. Discover now