_من نمیام .
بکهیون برای بار سومی که بین پارکینگ و در ورودی اون تالار همراه با برادرش رفت و آمد داشتن ربات وار گفت و دوباره سمت پارکینگ برگشت .
_روانیم کردی دیگه بکهیون ! اون از توی ماشین که هزار بار بهم گفتی دور بزن اینم از الانت ! چقدر باید بهت بگم اونجا اصلا کسی کاری به کارت نداره ! اولا که کنار منی دوما موضوعت دیگه تکراری و قدیمی شده براشون . فکر کردی بیکارن بعد این همه مدت بازم درباره تو حرف بزنن و اذیتت کنن ؟!
لوهان خسته غر غر کرد و برای باری که نمیدونست چندمه دست برادرش رو گرفت و به سمت دری که از پشتش صدای خیلی بالای موسیقی میومد کشید . همینطوریش هم به اندازه کافی دیر کرده بودن و شو یکم دیگه شروع میشد .
_قول میدی یه لحظه هم از کنارم تکون نمیخوری ؟ حتی اگه سهون از نظرت در حد مرگ هات شده بود و دلت میخواست بری یه گوشه کناری بهش بدی ؟
بکهیون التماس وار پرسید و لوهان هوف بلندی کشید .
_نمیرم بک نمیرم ! این شلوار امشب از پای من نمیوفته مگر برای دستشویی . که اونم میتونی باهام بیای . به برادرت اعتماد کن !
لوهان بعد از اینکه حس کرد بکهیون تا حدودی آروم شده دستش رو ول کرد و با باز کردن زیپ کت مشکی چرمش پیراهن تماما سفید زیرش رو به نمایش گذاشت و دستی به موهاش که با تافت کمی به بالا حالتشون داده بود کشید .
_کیونگسو اومده ؟
بکهیون همونطور که با یکی از دکمه های کت لیش که روی تیشرت مشکی با طرح طلایی عجیب غریبش پوشیده بود بازی میکرد پرسید . برعکس لوهان موهای لَختش رو به پایین بود چون توی لونه موش کوچولوشون تافت و ژل وجود نداشت و سشوار لعنتیشون هم خوب کار نمیکرد .
_آره بهم پیام داد که رسیده . جونگین هم داخله ، درواقع همه رسیدن به جز منو تو و اگه الان نریم داخل فرصت دیدن راه رفتن چانیول روی فرش قرمز رو از دست میدی !
بکهیون زیر نگاه برادرش چندتا نفس عمیق کشید . از پسش برمیومد . اون بیون بکهیون بود ! هیچی توی دنیا نبود که از پسش برنیاد ! اگر هم کسی به خودش جرات گه خوری داد یه لگد چرخشی میکوبید تو دهنش و دست چانیول رو میگرفت و فرار میکرد . اون کسی بود که به میلیارد ها پول پشت پا زده بود و روی پای خودش ایستاده بود . ترسیدن از یه مشت آدم که مثل قبلا های خودش احمق بودن اصلا براش خوب نبود .
_بریم .
پسر کوچکتر با اعتماد به نفس بیشتری گفت و خودش زیر نگاه متعجب لوهان در رو باز کرد و یکهو یه موج قوی از باد سرد کولر ها و بوی انواع عطر ها و مشروب ها بهشون هجوم اورد .
سالن بزرگ بود و حدود هفتاد دختر و پسر با لباس های شیک که از راه دور پولدار بودنشون رو به نمایش میذاشت ایستاده و یا نشسته پشت میز ها بودن و بعضی ها با جام های حاوی انواع نوشیدنی های الکلی باهم دیگه حرف میزدن و همه منتظر شروع شُو و پارتیِ بعدش بودن .
JE LEEST
swish swish i'm a witch
Fanfictieژانر: رومنس، زندگی روزمره ، فلاف ،اسمات🔮🥇 کاپل : چانبک ، کایسو ، هونهان👬 🎃خلاصه : یه کشور ... یه شهر .... دو پسر .... زیر یه آسمون ... ولی توی دو محله کاملا متفاوت . بکهیون پسر کوچکتر بیون یوجین ، رئیس یکی از بزرگترین شرکت های سرمایه گذاری کره...