پارت⁵_ ابهام

360 93 28
                                    

چانیول قرار نبود به شیومین اعتماد کنه، اینو زمانی مطمئن شد که به جای منتظر موندن برای بکهیون سعی میکرد با تمام توان از جاهایی که قرار بود بکهیون توش باشه فرار کنه. اون ها قرار بود اولش به غرب برن اما یک دفعه با پیامی که شیومین از اون دستگاه عجیب و غریب گرفت گفت مسیر رو عوض میکنن و از کوه نمیرن.

چانیول خودش رو به کیونگسو نزدیک کرد و سرش رو کنار گوشش بود:
- من بهش اعتماد ندارم؛ شاید از اول هم اشتباه کردیم و اون آدم خوبی نبوده، وگرنه چرا باید بکهیون رو غال بذاریم؟

- اما خود کریس من رو برای کمک بهتون فرستاد و اسم اون رو گفت.

چانیول پوفی کرد با حرص غرید: خب من به کریسم اعتماد ندارم؛ یادت نیست چند دفعه الکی من رو به باد کتک گرفت و سوهو هیونگ رو انداخت انفرادی؟

- پس بکهیون چی؟ به اونم اعتماد نداری؟

- چه دلیلی داره که بهش اعتماد کنم؟ اونم یکی از اعضای گروه اوناست دیگه؛ تازه اون پسر اون فرماندست!

کیونگسو آه عمیقی کشید و گفت: من مثل تو فکر نمیکنم، شاید عجیب باشن اما ما راهی جز اعتماد کردن بهشون نداریم. اونا ما رو از اون جهنم خلاص کردن چانیول!

- شاید فقط ما رو آزاد کردن تا خودشون ازمون استفاده کنن؛ شاید گول خوردیم!

کیونگسو چشم غره ای بهش رفت و با تاکید گفت: اونا آدمای خوبین و تو یه منفی بافِ ترسویی!
و بعد از چانیول جلو زد تا با شیومین هم قدم بشه.

- من فقط یه واقع بینم!

چانیول با حرص گفت اما کیونگسو اهمیتی بهش نداد و به کاغذ های توی دست شیومین نیم نگاهی انداخت.
- اونا نقشن؟

شیومین سر تکون داد و قطب نماش رو چک کرد.
- هی میدونی، به نظرم اینجوری که فقط تو میدونی قراره چه اتفاقی بیوفته و ما رو در جریان نمیذاری یکم عجیب و بده. اگر یهویی بلایی سرت بیاد چی؟ به نظرت بهتر نیست ما رو در جریان بذاری؟

شیومین نفس خسته ای کشید و به هوا نگاه کرد؛ دیگه داشت تاریک میشد.
- بیاین فعلا استراحت کنیم. چانیول میتونه آتیش درست کنه؟

- فکر نکنم بتونه، اون طرز استفاده و کنترل قدرت هاش رو بلد نیست.

- عالیه!
شیومین با حرص گفت و کوله اش رو از روی شونش برداشت.
- فکر کنم اینجا خوب باشه، اما امن نیست.

کیونگسو نگاهی به اطرافش کرد و سر تکون داد:
- من میتونم امنش کنم.
و بعد روی زمین زیر پاش تمرکز و کرد و سعی کرد اون رو به طرف بالا بیاره. قسمتی از زمین با صدای گوش خراشی به طرف بالا حرکت کرد و مثل دیوار دور تا دورشون رو گرفت.

CAMP-S¹ 'ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ'حيث تعيش القصص. اكتشف الآن