خیره به رودخونه ی کم عمقی که روبهروش بود روی تخته سنگ نشست و به درد تنش توجهی نشون نداد.
"اونجا یه مکان با یه عالمه جهش یافتست که مطمئنم از قدرت هاشون استفاده میکنن. اگر بتونن ردمون رو بزنن تا اونجا میتونن بیان و اگر تا اونجا بیان خب... چطور متوجهمون نمیشن؟"
چرا از مغزش بیرون نمیرفت؟ بعد از این همه سال شک کردن به کمپ احمقانه بود!
چن هیونگ و رئیس و تک تک آدم های اون کمپ مثل خودش، برای آزادی و امنیتشون از جون مایه میذاشتن؛ شاید برای همین بود که هیچوقت کسی نیومده بود سراغشون و گیر نیوفتاده بودن.دستی به صورتش کشید و عصبی نفسش رو بیرون فرستاد:
- لعنت بهش... اما بازم غیر ممکنه!درسته، غیر ممکن بود. از هر راه و طریقی غیر ممکن بود! یا یه چیزی مانع از پیدا شدنشون میشد یا اون دستگاه ها صحت نداشتن؛ البته یه چیز دیگه هم بود که کای اصلا دلش نمیخواست بهش فکر کنه.
- نه، نه! رئیس قابل اعتماده!
با صدای بلند رد کرد تا خودش هم چیزی که بهش تردید داشت رو باور کنه.توی چند سال گذشته ای که اینجا بودن همه چیز خوب بود؛ نباید میذاشت چیزی که یه بچه پنگوئن کنجکاو گفته ذهنش رو بهم بریزه!
- اوه خدای من... کای!
با شنیدن صدای جنی به عقب برگشت و به قیافه ی نگران و البته شگفت زده اش نگاه کرد. با نگرانی به اطراف نگاه کرد و بعد سریع خودش رو به کای رسوند.
- اینجا قسمتی نیست که تحت محافظت باشه؛ با این حالت چرا اینجایی؟جنی در حالی که زیر شونش رو میگرفت تا از جا بلندش کنه گفت و ابروهای کای بالا پرید:
- خودت اینجا چیکار میکنی؟جنی دهنش رو باز کرد تا جواب بده اما بلافاصله صدای بوق های ریز و پشت سر هم دستگاه از داخل جیبش بلند شد. اخمی به کای کرد و دکمه ی دستگاه رو فشار داد.
- من الان ده دقیقست از منطقه خارج شدم و دستگاه ارور داد؛ دستگاه تو ارور نمیده؟کای نیم نگاهی به دستگاه توی دست جنی انداخت و جلوتر ازش راه افتاد:
- من از اینا با خودم نمیچرخونم؛ برای منی که تلپورت میکنم تو همون تلپورت اول تجهیزات الکتریکی نابود میشن.- الان که تلپورت نمیکنی؛ پس بگیر و همراه خودت داشته باشش!
جنی به زور دستگاه رو داخل مشت کای جا داد و زیر شونش رو گرفت و به طرف روستای کوچیک یا در اصل کمپشون کشید.- هانی؟
نگاه جنی بلافاصله بالا اومد و روی کای نشست. کای با تردید نگاهی به اطراف انداخت و نفس تندی کشید؛ باید با یکی در موردش مشورت میکرد و جنی بهترین مورد بود.
- تو تا حالا برات سوال پیش نیومده که چرا گیر نمیوفتیم؟ یا چرا تا حالا ردمون رو با دستگاه های انرژی سنج نزدن؟جنی از حرکت ایستاد و نگاه متعجبش رو به کای دوخت.
- از چی حرف میزنی؟ این از کجا به ذهنت اومد؟
ČTEŠ
CAMP-S¹ 'ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ'
Sci-fi[پایان پافته_ فصل اول] ژانر: علمی_تخیلی، رومنس... خلاصه: اسمش بیماریِ جهش یافته ها گذاشته شد؛ چیزی که یه قدرت بی نهایت و خطرناک بود... بچه هایی که از خانواده هاشون جدا شدن تا خطری برای مردم عادی نداشته باشن اما پشت در های بسته ی اون اردوگاه هر چی که...