Part 15

720 141 237
                                    

هایییی

تولد تولد تولدش مبارکککک 💃💃💃💃 *وقتی رد دادی*

خدا ازت نگذره ک از چندصد کیلومتر اون طرف تر با روح و روان آدم بازی میکنی مرد🙂🥲

یعنی به خودم قول دادم اینبار به موقع یه چی اپ کنم ولی بازم یکم دیر شد البته چپتر طولانیه سوووو فدای سرم😂😂😂

از شانس زیبای من این چپتر مال نامجینه یعنی تایم بندی رو داشتین؟ 😎✨

🎭🎭🎭🎭🎭🎭

نامجون میدونه که پشت اون آیینه یک طرفه بزرگ، یونگی و سئوکجین ایستادن. نامزد زیباش احتمالا داره از ته دل گریه می کنه.

اینکه حتی حق نداره سئوکجین رو ببینه براش دردناکه.

چون میخواد آخرین چیزی که قبل از مرگش میبینه، زیبایی سئوکجین، لبخند و لب‌های برجسته و چشم‌هاش باشه.

میگن قبل از مرگ، کل زندگی فرد از جلوی چشم‌هاش رد میشه.

نامجون چیزی به جز سئوکجین نمیبینه. چهره‌اش وقتی خواب بود، وقتی لبخند میزد، میخندید و اشک شوقش وقتی که ازش خواستگاری کرد.

سئوکجین که خوشحال بود، با اون.

و فقط از یک چیز پشیمونه.

اینکه حالا که به مرگ محکوم شد، باید سئوکجین رو تنها رها کنه. 

نامجون یونگی رو مقصر این موقعیت نمیدونه.

اون خودش رو مقصر میدونه. میدونست که سئوکجین همونیه که میخواد، نیمه دیگه روحشه‌. کنار گذاشتن خواسته‌هاش سخت و دشوار بود، ولی میتونست برای سئوکجین انجامش بده.

ولی اون خودخواه بود، و حالا داره بهاش رو میده.

از خودش خجالت میکشه. نمیخواد اینطوری بمیره‌. میخواد وقتی پیر شد در خواب با آرامش بمیره. میخواد با سئوکجین بمیره.

بیشتر از اون، هیچوقت نمی خواست سئوکجین بفهمه اون چه هیولاییه. سئوکجین باور داشت اون مرد خوبیه و نامجون میخواست این باور همینطور ثابت بمونه.

اون حاضر بود با رضایت به خاطر سئوکجین از همه چیز بگذره.

این ناراحت کننده ست که درست چند لحظه قبل از مرگش متوجه این حقیقت میشه.

نامجون میخواد به خاطر انتخابش گریه کنه، ولی نمیکنه. میخواد تو آخرین تصویری که ازش در ذهن سئوکجین باقی میمونه فردی قوی باشه.

وقتی سوزن وارد خونش میشه، نفس آخری میکشه و فقط یک اسم در ذهنش تکرار میشه‌.

سئوکجین.



Human (sope-yoonseok)Where stories live. Discover now