بیاین موقع کباب خوردن کصافت بخونین😂😂😂😂
مشخصه وسط جمع حوصله ام سر رفته یا چی؟ دختر خاله کوچولوم نیستتتتت.
🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭
یونگی ساکت میمونه. حق اون نیست که چیزی رو توضیح بده. این حق مال معشوقه آشفته و زیباشه که نگاهش رو با اضطراب بین اون و جانگکوک حرکت میده.
صبر می کنه.
هوسوک شروع به صحبت می کنه.
"او–اون منو دزدید…" هوسوک به چشمهاش خیره میشه. "یونگی نجاتم داد."
چشمهای یونگی کمی درشت میشه. جلو میره که دست هوسوک رو بگیره و وقتی هوسوک دستش رو عقب میکشه احساس ناراحتی بهش دست میده.
یونگی با اضطراب آب دهنش رو قورت میده.
جانگکوک به افسرها اطلاع میده که بذارن اون بهش رسیدگی کنه و با پیراپزشکها تماس بگیرن، و بعد با نگرانی واضح به سمتشون برمیگرده.
"هر دو حالتون خوبه؟" جانگکوک به دستهای خونیاش نگاه می کنه. "فاک. زخمی شدی!"
یونگی سرش رو تکون میده. "مال من نیست. خون اونه." به سمت جسد تنها که هنوز خون از چشمهاش میچکه سر تکون میده.
جانگکوک تیکههای پازل رو به وصل می کنه و بعد با ناباوری بهش خیره میشه. "یا خدا، هیونگ."
به سمت هوسوک که شونههاش دارن میلرزن و سرش رو پایین گرفته برمیگرده. داره گریه می کنه. یونگی دوباره دستش رو دراز می کنه و خوشحاله که این بار هوسوک پسش نمیزنه. در عوض، یونگی به جلو کشیده میشه تا اینکه هوسوک تو بغلش جا گرفته و رقاص در حالی که به پیراهنش چسبیده داره روی شونهاش گریه می کنه.
"من میرم طبقه بالا." یونگی سر تکون میده و جانگکوک میره تا به هوسوک فضا بده.
"هنوز عاشقمی؟" به آرومی زمزمه می کنه و تا جایی که میتونه، محکم هوسوک رو بغل می کنه.
هوسوک بین هق هقهاش موفق میشه بگه. "نمیدونم."
"عیبی نداره، من هنوز هستم." شقیقه هوسوک رو میبوسه. یونگی حتی وقتی گریه هوسوک بند میاد هم رهاش نمیکنه.
"سئوکا، تصمیمت رو گرفتی؟"
به جز صدای فین فین هوسوک چیزی شنیده نمیشه.
"باید تصمیم بگیری. من برای تصميمت مقصر نمیگیرمت. ولی پلیس منتظرمونه، اونها جواب میخوان."
هوسوک روی شونهاش با صدای گرفتهای میگه. "نمیخوام دستگیر شدنت رو ببینم."
یونگی با ملایمت چونه رقاص رو بالا میاره. "پس تصمیم گرفتی؟"
"آره." هوسوک با چهره آسیب پذیری میگه. یونگی لبخند میزنه و عمیقا هوسوک رو میبوسه.
"نگرانش نباش. فقط بذار من حرف بزنم، از این وضعیت درمون میارم."
YOU ARE READING
Human (sope-yoonseok)
Fanfictionفیک ترجمه شده. در طول روز، یونگی به عنوان پزشک قانونی واسه پلیس کار میکنه. ولی وقتی شب میاد، اون تبدیل به یه کابوس میشه. یه قاتل زنجیرهای. کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: نامجین - ویمینکوک تعداد قسمت: ۴۵