فکر کنم دلتون میخواد پوست سرمو بکنین😂🗿
ببخشید ولی اخرای ترم آخر دانشگاهمه و رسما انقدر کلاس و پروژه دارم که وقتی کارامو میکنم فقط میتونم بخوابم☠هر خری بهتون گفت دانشگاه میای راحت میشی نزدیک ترین وسیله ای که دم دستتونه بردارین و فرو کنین توش
ولی قول میدم بعد از امتحانات و اثاث کشیمون زودی تمومش کنم، تحمل کنین زیاد نمونده😂💜
🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭
هوسوک بدون نگاهی، در رو پشت سرش میبنده. میترسه اگه نگاهش کنه نتونه ترکش کنه.
جیمین سریع مچ دستش رو میگیره و از اون مکان دورش می کنه.
"هر لحظه ست که برن داخل. نمیتونستم بیشتر بهت وقت بدم."
"عیبی نداره. ممنونم، جیمین. برای اینکه این کار رو واسم کردی..."
جیمین نیم نگاهی بهش میندازه و لبخند مهربونی میزنه که باعث هلالی شدن چشمهاش میشه.
"لازم نیست ازم تشکر کنی. من فقط... اگه این فقط یه ذره خوشحالت کرد، انجامش میدم. من این فرصت رو با جین نداشتم..." جیمین ادامه حرفش رو میخوره.
چشمهای هوسوک گرد میشه. سوکجین!
وارد سالن اصلی شدن، جایی که افسرها و کارگاههای دیگه پراکندهان، برای شنیده شدن داد میزنن و پروندهها بالای سرشون در حال پروازن. اصلا حواسشون به اطرافشون نیست. هوسوک میایسته.
جیمین با نگرانی سرش رو برمیگردونه. "هوسوک، چی-"
"گوشی یونگی،" بزاقش رو قورت میده. "اگه این آخرین باریه که میتونم باهاش حرف بزنم... پس حداقل گوشیاش رو بهم بده... داخلش ازمون عکس و فیلم هست. نمیخوام از دستشون بدم." این تقریبا حقیقت داره. هرچند که هوسوک چیزهای بیشتری توی گوشی خودش داره، قرار نیست این فرصت رو برای حفظ ارتباط با سوکجین از دست بده. ترجیح میده خودش اخبار رو به برادر شوهر آیندهاش برسونه (آره، آینده، چون هوسوک هنوز امید داره.) تا اینکه اون از اخبار بشنوه.
جیمین تردید می کنه ولی هوسوک چهره ملتمسی به خودش میگیره و بازوش رو میکشه. پسر مو نقره نگاهی به ایستگاه پلیس رو به روش میندازه و بعد محکم میایسته.
"اوکی، باید سریع باشیم."
~~~~~~~
این بار در با احتیاط باز میشه.
یونگی انگشتهاش رو به هم گره میزنه. وقتشه به قولش عمل کنه. تا همین حالا هم زیر خیلی از قولهاش زده.
از اینکه تهیونگ با پرونده وانیلی رنگ و دوربینی که به پایه متصل شده داخل میاد متعجب نمیشه. کارگاه دوربین رو مقابلش میذاره، فورا دکمهای رو فشار میده و رو به روش میشینه.
YOU ARE READING
Human (sope-yoonseok)
Fanfictionفیک ترجمه شده. در طول روز، یونگی به عنوان پزشک قانونی واسه پلیس کار میکنه. ولی وقتی شب میاد، اون تبدیل به یه کابوس میشه. یه قاتل زنجیرهای. کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: نامجین - ویمینکوک تعداد قسمت: ۴۵