Part 34

593 121 522
                                    

دیدین ته چیکار کردددددد فجموکمرمبمرجثوزجسنی مرد حسابی ما زندگی داریم ب خدا

🎭🎭🎭🎭

با دیدن تیپ هوسوک دهنش خشک میشه و از دیدن اون شلوار چرم تیره که به رون‌هاش چسبیده و انقدر محکمه که شک نداره اگه هوسوک رون یا ساق پاهاش رو منقبض کنه پاره میشه، غرق تحسین میشه. پیراهن هوسوک… فاکینگ بدن نماست. پیراهن آستین بلند قرمز که دکمه‌هاش تا یقه بسته شده، و یونگی به اندازه کافی نزدیک هست که بتونه متوحه بشه پیراهن هوسوک بی شک بدن نماست، و میبینه هیچی زیرش نپوشیده، نه حتی یه آستین حلقه‌ای. بدتر اینکه موهای نارنجی هوسوک با فرق وسط باز شده و پیشونی‌اش رو نشون میده و فاک‌. یونگی مطمئنه که همین الان حتی بیشتر از قبل عاشق پیشونی هوسوک شد‌. (م: وقتی آرمی درون داری)

هوسوک به پوزخند زدن ادامه میده و پاهاش رو از هم باز میکنه، و این کار لپ دنسی رو به یاد یونگی میندازه و یونگی لب‌هاش رو گاز میگیره.

"این صندلی مال کسیه؟" هوسوک رون‌های یونگی رو فشار میده و یونگی با فهم اینکه هوسوک داره در مورد چه صندلی‌ای حرف میزنه حس می کنه نفسش بند میاره.

"نه اصلا." و هوسوک بی شرمانه روی پاش میشینه، و بعد خودش رو جلوی تر میکشه و در عوض روی لگنش میشینه. نفسش کمی میگیره و همه چیز از قبل ذره‌ای داغ تر میشه.

هوسوک معصومانه میگه. "نمیخوام بیفتم."

"صحیح." یونگی زیر لب میگه و دستی رو محکم روی باسن و دست دیگه‌اش رو روی لگن هوسوک نگه میداره، و از هر خدایی که داره بهش گوش میده ممنونه که شلوار چرم وجود داره و روی پاهای گناهکار هوسوک مطلقا حیرت انگیز به نظر میرسه.

هوسوک با حالت شیطنت آمیزی میپرسه "خیلی منتظرت گذاشتم؟" و دستی روی تیشرت قرمز یونگی که ناگهان خیلی حس تنگی داره میکشه.

یونگی میگه "آره‌، میخوای جبرانش کنی؟" و اشتیاق درش شکل میگیره.

هوسوک هومی زیر لب میگه و بازوهاش رو دور گردن یونگی حلقه می کنه.

"نمیدونم، اولش خیلی باهام بی ادب بودی…"

"نمیدونستم تویی. یه مشت عوضی اونجان که داشتن باهام لاس میزدن‌."

"و به همه‌شون گفتی گورشونو گم کنن؟"

"تقریبا. به یکی گفتم دیکشو قطع میکنم."

 هوسوک ریز میخنده و لب‌هاش رو روی شقیقه یونگی میکشه. یونگی، که ناگهان خیلی احساس تشنگی میکنه، نوشیدنی‌اش رو میگیره و در حالی که دست دیگه‌اش هنوز دور لگن هوسوکه، جرعه دیگه‌ای می نوشه تا خودش رو آروم کنه. میخواد نوشیدنی رو دوباره روی بار بذاره که هوسوک نوشیدنی رو از دستش میگیره، سرش رو به عقب خم می کنه و باقی الکل رو یکسره مینوشه. یونگی با دیدن گردن طلایی و برهنه هوسوک و برجستگی گلوش که حین قورت دادن تکون میخوره، زبونش رو روی لب‌هاش میکشه. (م: یونگی داداش تو نبودی ده قسمت پیش در حد آسکشوالی بودی؟ نخوری بچه رو)

Human (sope-yoonseok)Where stories live. Discover now