یه خنجر میگیره.
"من کجام؟" مرد بسته شده به میز چوبی در حالی که با گیجی بیدار شد پرسید.
"جایی که باید باشی." اون جواب داد. پوشش پلاستیکی در حالی میره سمت میدان دید مرد زیرپاش مچاله میشه.
"چه اتفاقی داره میفته؟" مرد تکون میخوره، دیر متوجه میشه که بسته شده.
یونگی خنجرو رو سینه مرد میکشه، یه رد نازک خون به جا میزاره.
"عدالت داره اجرا میشه، این اتفاقیه که داره میفته."
یونگی خجرو مستقیم تو سینه مرد فرو می کنه. خون سریع اطراف میز و رو زمین پلاستیکی میریزه. مرد فریاد میزنه، ولی فریاد زدن جلو اونو نمیگیره.
خیلی واسه کشتن این یکی وقت نذاشت.
وقت نذاشت چون یه قرار فیلم دیدن با هوسئوک داره و نمی خواست واسه پسر مو خرمایی دیر برسه. و نمیدونه شب رو خونه هوسئوک میمونه یا نه. هرچی نباشه، بیشتر از یه ماهه دارن قرار میزارن.
همش به این بستگی داره که قرارشون چجوری پیش بره. میدونه اتفاق جنسی ای نمیفته، ولی شاید هوسئوک دلش بخواد اون پیشش بمونه. از وقتی که پسرمو خرمایی اعتراف کرد چقدر ترسیده بود، رقاص خیلی بیشتر بهش میچسبید. خب نمیچسبید ولی دوست نداشت مدت طولانی ای تنها شه.
و یونگی داره از این به نفع خودش استفاده میکنه.
اول شروع می کنه به پاک کردن خنجرو غصه میخوره که این چقدر کوتاه بود.
متجاوزایی مثل این حقشونه با درد خیلی بیشتری کشته شن. اونا هیچوقت نمی دونن کارای خودخواهانه شون دقیقا چقدر وحشتناک بودن.
فقط یه نگاه به اینکه یکی شون با هوسئوک چیکار کرده بنداز. باعث شد رقاص خوشبین، ترسیده و بی اعتماد بشه.
با استفاده از سرنگش یه نمونه خون رو از رو سینه مرد مرده برمیداره.
اینم یکی دیگه واسه جعبه خونش.جعبه خون جدیدیش البته. اولیش دو هفته قبل پر شد.
~~~~~~~
چیز خوبیه که تصمیم گرفت متجاوز رو قبل از رفتن به خونه هوسئوک بکشه.
هوسئوک رو شونه اش خوابش برده بود و هردوشون زیر یه ملافه بلند سبز پر رنگ بودن. بازوش دور کمر باریک پسر مو خرمایی حلقه شده بود و بغل هم رو مبل بودن. اتاق تاریک بود، تنها نور از صفحه روشن تلویزیون هوسئوک میومد که فقط تیتراژ آخر یه فیلم اکشنو که داشتن تماشا می کردن نشون میداد.
با احتیاط خودشو از هوسئوک جدا کرد، باید میرفت دستشویی. بلند میشه و یه لحظه به صورت آروم هوسئوک نگاه می کنه.
YOU ARE READING
Human (sope-yoonseok)
Fanfictionفیک ترجمه شده. در طول روز، یونگی به عنوان پزشک قانونی واسه پلیس کار میکنه. ولی وقتی شب میاد، اون تبدیل به یه کابوس میشه. یه قاتل زنجیرهای. کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: نامجین - ویمینکوک تعداد قسمت: ۴۵