تا حالا مادرتون وقتی ۵ صبح خوابیدین ساعت ۸ بیدارتون کرده که بیا منو برسون اداره و بانک کار دارم؟ تا حالا زیر نور افتاب ساعت ۱۲ ظهر تو ماشین از بیکاری نشستین فیک ادیت کنین که حواستون از گرمای فاکی خورشید پرت بشه؟ اگه نه که خیلی خوشبختین.
این قرار بود دیشب اپ بشه ها، ولی یونگی مو بلند اتک زد سو
میبینین چقد بچه خوب شدم دارم هر هفته اپ میکنم:>
🎭🎭
با وجود اینکه مناسب شادی بخشیه، هوا، این طور که به نظر میرسه باهاش موافق نیست.
چطوری قراره هوسوک رو با هدیههای زیاد و عشق خوشحال کنه وقتی بارون شدید حاضر نیست کوتاه بیاد؟
صبح بعد از عشق بازیهای بیشمار، وقتی که هوسوک بارها عشقش رو بهش زمزمه کرد، با حضور حلقهاش که در تاریکی درخشش خفیفی داشت چون هوسوک به هیچ وجه حاضر نبود ازش دل بکنه، بارون با تابیدن اولین اشعههای نور شروع به باریدن کرد. پس تصمیم گرفت هوسوک رو برای شام مخصوصی بیرون ببره، بدون اینکه به این مسئله که همجنسگراها هنوز تو کره منظره کمیابیان و با این کار توجه بیشتری به خودشون جلب میکنه اهمیتی بده.
ولی متوجه میشه که دیگه واسش مهم نیست، میخواد تمام دنیا بدونن عشقش برای هوسوک از هر کس دیگهای قوی تره، که پیوندشون نشکستنیه. و شاید بخش کوچیکی از وجودش میخواد با هوسوک پز بده و خودنمایی کنه، چون دیگه کی هست که با عشقش بمونه، در حالی که میدونه اون از حس خون روی دستهاش و اجرای عدالت باهاش لذت میبره؟
بارون شدیدتر می تازه، انگار که میخواد مسخرهاش کنه، بیرون صاعقهای میزنه و لامپهای داخل اداره پلیس برای لحظه خیلی کوتاهی چشمک میزنن و بعد به حالت عادی برمیگردن.
جانگکوک سوت آرومی میزنه و به صندلیاش تکیه میده، نگاهش داره بیرون پنجرهشون رو بررسی میکنه، جایی که بارون داره با همون قدرت و خشونت به باریدن ادامه میده.
"اخبار گفت فقط بیست درصد احتمال بارش بارون وجود داره."
"همینطوری که میبینی، مشخصه که نمیتونن کارشون رو درست انجام بدن." میگه. کمی از درست بارون عصبانیه. این برنامههای امروزش رو خراب می کنه. روی میز خم میشه، فقط یکم ناراحته، ولی بیشتر عصبانی.
جانگکوک میخنده و توجهاش رو بهش برمیگردونه.
"فکر میکردم از بارون خوشت میاد."
خوشش میاد. بارون پوشش مناسبی برای وقتیه که به شکار میره و دنبال قربانیهاش میگرده، بارون همیشه به نظر به نفعش کار میکرد. هرچند الان، انگار عمدا میخواد روزش با هوسوک رو خراب کنه. و دقیقا بعد از روزی که خواستگاری کرد بارون گرفته.
YOU ARE READING
Human (sope-yoonseok)
Fanfictionفیک ترجمه شده. در طول روز، یونگی به عنوان پزشک قانونی واسه پلیس کار میکنه. ولی وقتی شب میاد، اون تبدیل به یه کابوس میشه. یه قاتل زنجیرهای. کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: نامجین - ویمینکوک تعداد قسمت: ۴۵