هلووو
اینز می
بقیهاش رو یادم نی خودتون بخونین *شاد روان خیلی چصنمک بود*چطورینننن؟ لعنتی از تولد هوبی نبودم فکر نمیکردم انقدر طول بکشه، شرمنده، زندگی تصمیم گرفت یکم به گام بده. ولی خب از لحاظ فنی هنوز تولد یونگیه سو خوب موقع برگشتم نه؟😁
خب دیگه لذت ببرید💜
🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭
"یونگی؟"
توجهش رو به سرعت به هوسوک میده.
هوسوک با نگرانی نگاهش می کنه. "حالت خوبه؟"
لعنتی. زیادی تو فکر رفت.
"خوبم."
"نه، نیستی. سه بار اسمتو صدا زدم. چی شده؟"
دوباره گیر افتاده. هرچند این موقعیت خیلی بهتره. سریع سعی می کنه بهانه قابل قبولی پیدا کنه. شک داره اگه بگه خسته ست هوسوک بیخیال بشه.
"من…" اولش حرفی برای گفتن نداره تا اینکه یاد مکالمه چند لحظه قبلشون میافته. گونههاش داغ میشن ولی گفتن این حرف صد در صد حواس هوسوک رو پرت می کنه. "آم… داشتم به حرفی که زدی فکر میکردم… اینکه گفتی شاید واسم برقصی…" از عمد روش رو برمیگردونه و سعی می کنه خجالت زده به نظر برسه. هرچند لازم نیست خیلی تلاش کنه، با گفتن این حرف صورتش از قبل هم داغ تر میشه.
ابروهای هوسوک بالا میره.
هوسوک معصومانه میپرسه. "داری راجع به چطور رقصی حرف میزنی؟"
یونگی با اخم ساختنگیای جواب میده. "خودت خوب میدونی داشتم به چی فکر میکردم." خوشحاله که با موفقیت تونست از مورد سوال واقع شدن در مورد… افکار تشنه خونش فرار کنه.
"بذار حدس بزنم، لپ دنس؟"
با شنیدن این حرف قرمز میشه و سر تکون میده. این مسخره ست که با هوسوک حرف زدن در مورد هرچیزی مربوط به سکس انقدر خجالت آوره. اون یه قاتله، یه قاتل زنجیرهای مغرور که مدتهات از قانون فرار کرده. شاید به خاطر اون و بی تجربگیاش در مورد سکسسه که پیش هوسوک، اولین معشوق واقعیش، یکم خجالت میکشه. (م: من از کیوتیاش مردم شما ادامه بدین)
هوسوک بهش پوزخند میزنه و یه حالت خاصی تو نگاهشه، چیزی که باعث میشه لرزهای از انتظار از بدن یونگی بگذره، چون اون حالت رو میشناسه.
"خیلی خب."
خیلی خب؟ خیلی خب چی؟ میخواد بپرسه ولی هوسوک برمیگرده تا گوشیش رو به اسپیکر وصل کنه. بیت آرومی شروع به پخش شدن می کنه.
"فقط یه قانون دارم، حق نداری لمسم کنی. لمس کردن کل لذتش رو خراب میکنه."
یونگی مطیعانه سر تکون میده، قلبش انقدر بلند میتپه که نمیدونه هوسوک میتونه بشنوه یا نه.
YOU ARE READING
Human (sope-yoonseok)
Fanfictionفیک ترجمه شده. در طول روز، یونگی به عنوان پزشک قانونی واسه پلیس کار میکنه. ولی وقتی شب میاد، اون تبدیل به یه کابوس میشه. یه قاتل زنجیرهای. کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: نامجین - ویمینکوک تعداد قسمت: ۴۵