Human (sope-yoonseok)

Part 10

های گایز. چطورین؟

سعی کردم مثل دفعه قبل ناپدید نشم😂😂 به خودم افتخار میکنم.

و خوابم میاد🥱🥱

🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭

یونگی یادداشت خودکشی سئوکجین رو میخونه.

"من انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم. میدونم کاری که نامجون کرد اشتباهه ولی نمیتونم جدا از اون به زندگیم ادامه بدم. ما تو اون دنیا با هم خواهیم بود. یونگی متاسفم. گریه نکن. با هوسئوک به زندگیت ادامه بده. نزار چیزی جداتون کنه. عاشقتم داداش."

 متن کوتاه و احساسی بود. یادداشتی که میگه سئوکجین قصد خودکشی داشت.

اخم می کنه. مشخصه که سئوکجین خوب راجبش فکر کرده بود، با وجود اینکه فقط چند ثانیه واسه نوشتنش وقت داشت.

همون لحظه متوجه میشه. خیلی خوبه نوشته شده چون سئوکجین واقعا داشت راجب خودکشی فکر میکرد.

واقعا خوشحاله که نامجون رو نجات داد. برادرش همیشه هواش رو داشته. کسی که هیچوقت سعی نکرد عوضش کنه و ساپورتش میکرده. از این فکر که آخرین فامیل زنده اش، حتی اگه نسبت خونی ندارن، بمیره خوشش نمیاد.

دسته کلیدش رو میگیره و از در خارج میشه.

نمیخواد ریسک کنه و خودش یادداشت برادرش رو پیدا کنه. چیهو بدجور دنبالشه، و واسش مهم نیست سئوکجین برادرشه، مثل همیشه بهش مشکوک میشه.

پس یادداشت رو تو آپارتمان سئوکجین میزاره و به دروغی که فردا باید بگه فکر می کنه.

میدونه یکی به آپارتمانش میره تا به برادرش سر بزنه. فقط باید تا وقتی یادداشت رو بهش میدن وانمود کنه چیزی نمیدونه.

~~~~~~~

حیف شد که جیمین یادداشت رو پیدا کرد. پسر مو قرمز عادت به تحمل حقیقت تلخ دنیا نداره.

یونگی آماده رفتن به کار به آپارتمان میرسه، انگار که همه چیز خوبه. خب، همونقدر خوب که وقتی میفهمی مردی که قرار بود برادرت باهاش ازدواج کنه یه قاتل زنجیره ایه میتونی باشی.

جیمین رو که داره با دستپاچگی و حالت نگرانی روی صورتش با تهیونگ حرف میزنه میبینه. جانگکوک در سکوت داره بهشون گوش میده. وقتی وارد شد دست از حرف زدن کشیدن.

عادی رفتار کن.

"چه خبر شده؟" برای تاثیر بیشتر ابرو بالا میندازه.

جیمین ملتمسانه میپرسه. "هیونگ، جین هیونگ دیشب کجا بود؟"

وانمود می کنه گیج شده.

"جین هیونگ دیروز آپارتمانش بود. گفت میخواد تنها باشه. سعی کردم راضیش کنم بمونه ولی همش میگفت یه کاری داره که باید بهش برسه… نمیخواستم مجبورش کنم بمونه. نه بعد از …" مکث میکنه، وانمود می کنه هنوز سر مرگ نامجون بهم ریخته ست. "چرا میپرسی؟"