"الان چه احساسی دربارش داری؟" جیمین بعد از شنیدن توضیحات پدر بزرگ هوسوک از زبون تهیونگ پرسید
تو رستوران جین نشسته بودن ، تهیونگ مستقیم از پرورشگاه به اونجا اومده بودتولد نامجون چندروز پیش بود و به خاطر اتفاقاتی که افتاده بود نتونسته بودن براش جشن بزرگی بگیرن و تهیونگ به خاطرش عذاب وجدان داشت
پس تصمیم گرفتن عصر امروز شام رو کنار هم بخورن ، نامجون و یونگی تو راه بودن و درباره جونگکوک مطمئن نبود.. چیزی درونش امیدوار بود که پسر کوچیکتر هم بیاد ، جونگکوک رو از موقع بحث آخرشون ندیده بود..
"به خاطر کاری که وقتی ۶ سالش بود کرد مقصرش نمیدونم چون اون موقع فقط سردرگم بوده ..
و هرکسی که اون رو میشناخته میدونسته که نباید بهش نزدیک بشه اما من و روحیه پر سر صدام تو اون موقع میخواست که باهاش دوست بشه اگر موقعی که گفت برم گم شم میرفتم کتک نمیخوردم..""تو نمیدونستی ته"
"میدونم هیونگ .."
"حتی نمیتونم تصور کنم وقتی بچه بوده چی کشیده قلبم فقط با فکر کردن بهش درد میگیره ..""این یعنی اون رو بخشیدی بابت همه چی؟"
جیمین پرسید
"هل نه جیمین! من فقط رفتار بچگیش رو میتونم درک ولی رفتارای چند وقت پیشش در هر صورت قابل قبول نیست""اون بعد از ماجرای بچگیتون بهت دست نزده یا اذیتت نکرده.." جیمین نا مطمئن لب زد
پسر بزرگتر درست میگفت بعد از اون اتفاق جونگکوک تو همه موارد نادیدش میگرفت.."آره اما من به خاطر اون اذیت میشدم!"
"اما بازم خودش به اونا نگفته بود ، تنها کار اشتباهی که کرد این بود که جلوی اونارو نگرفته"
" تو طرف کی هستی؟" تهیونگ با اخم پرسید
"باشه میگیم اون مستقیم تو اذیت شدن من دست نداشته اما درباره روزی که فهمید جفتشم چی؟تو خودت اونجا بودی و همه چی رو دیدی""ته قسم میخورم که نمیخوام نظرتو دربارش عوض کنم فقط دارم میگم هیچ کدوم ما اون رو متوجه نمیشیم میتونی تلاش کنی و داستان رو از دید اون ببینی احساسی که اون موقع داشته افکاری که تو ذهنش داشته .. "
"من تو این مورد حرف جیمین رو قبول دارم ته اگر اون داره تلاش میکنه تا تغییر کنه سعی کن بهش گوش کنی"
"نمیدونم .."
"چطور با فرم گرگیش که زوری مارکت کرد خوبی؟"
"از کاری که کرده بود پشیمون شده بود، اون تلاش کرد تا همه چی رو درست کنه، ساید انسانی باید منو آروم میکرد درحالی که فقط داشت منو به عنوان جفتش رد میکرد و باعث شد اون طبق غریزش رفتار کنه"
"و جونگکوک هم به خاطر گرگش اینطوریه دربارش فکر کن به خاطر غریزه بیش از حد وحشیگری گرگ خون خالصه که جونگکوک اینقدر خشن رفتار میکنه و تنفرش از تو به خاطر پیوندیه که گرگ با تو درست کرده-"
YOU ARE READING
𝑫𝑰𝑺𝑨𝑺𝑻𝑹𝑶𝑼𝑺 | 𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽
Werewolf[Completed] کیم تهیونگ همیشه میدونست که خیلی بدشانسه ! از دست دادن پدر مادرش تو بچگی و چند بار تا دم مرگ رفتن... از همهی اینا که بگذریم جفتی که اینهمه منتظرش بود کسی شد که حتی از به اسم آوردنش هم بدنش به لرزه میفتاد .. !! کسی که ترجیح داد بکشتش بج...